۷ آذر یادآور عملیات موفقیتآمیز مروارید» و انهدام نیروی دریایی ارتش بعث؛
پس از ناکامی نیروهای دشمن بعثی، صدام در جلسهای در روز دهم آذرماه ۱۳۵۹با حضور فرماندهان جنگی میگوید که شنیدن خبر واقعه هفتم آذر و عملیات مروارید بدترین خبر در طول زندگی او بود.
به گزارش مشرق، نخستین سال جنگ با وجود تمام سختیها و مشکلات، لحظات ماندگار زیادی را در دل خود جا داده است که با مرورش حسی از غرور در وجود ایرانیان زنده میشود. عملیاتهای افتخارآمیز خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در اولین روزهای جنگ ضرب شست محکمی به دشمن بعثی نشان داد. خلبانان ایرانی با وجود غافلگیری از تهاجم سراسری دشمن در عرض چند ساعت یک عملیات وسیع را هماهنگ کردند و توانستند بعضی از نقاط استراتژیک دشمن را از کار بیندازند. چند ماه پس از عملیات بزرگ کمان ۹۹»، این بار نوبت به همکاری نیروی هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامی رسید تا از طریق دریا قدرتشان را به دشمنان دیکته کنند. در هفتم آذر ۱۳۵۹ دریادلان نیروی دریایی ارتش در کنار دیگر نیروهای ارتشی یکی از بزرگترین و جاودانهترین عملیاتهای دریایی ایران در تاریخ دفاع مقدس را انجام دادند. عملیات مروارید» در همان سال اول جنگ، نیروی دریایی عراق را از کار انداخت و حماسهای بزرگ را ثبت کرد.
موفقیت در دریا
آذرماه ۱۳۵۹ لحظات سختی برای رزمندگان ایرانی در جبههها رقم میخورد. ارتش عراق بخشی از خرمشهر را به اشغال درآورده بود و دشمن همزمان آبادان را در محاصره قرار داده و به دنبال اشغال این شهر بود. عملاً نیروهای زمینی ایران در حال تدافعی قرار داشتند و شرایط سختی بر نیروهای مسلح ایران حاکم بود. در نبود سازماندهی درست نیروهای خودی، ارتش بعث عراق دست بالا را در جنگ داشت و صدام با حمایت ابرقدرتها به دنبال تنگ کردن حلقه فشار بر ایران بود. صدام آن روزها به اشغال خوزستان امیدوار بود و خود را فاتح جنگ میدید. اما یک حادثه مهم نشان داد که هنوز برای تعیین سمت پیروز جنگ زود است. این اتفاق، صدام را متوجه قدرت بالقوه رزمندگان ایرانی کرد. در سال اول جنگ، دشمن با اتکا به قدرت زرهی و توپخانهاش، قدرت مانور بیشتری در زمین و خشکی داشت و با انبوه نیروهایش به فکر پیشروی روی زمین بود. البته رزمندگان نیز جانانه مقابل دشمن مقاومت میکردند و اجازه اجرای نقشههایش را نمیدادند. در چنین شرایطی که دشمن روی زمین دست برتر را داشت، آبهای نیلگون خلیج فارس به نقطه اتکای ما و محلی برای غافلگیری دشمن تبدیل شد.
دریادار علیاکبر اخگر که در طول دفاع مقدس در عملیاتهای نیروی دریایی حضوری پررنگ داشته، درباره استراتژی ایران در دریا در دوران جنگ چنین میگوید: صدام با سه تفکر راهبردی در دریا عمل کرد؛ وقتی قرارداد ۱۹۷۵ را در ششم شهریور در تلویزیون پاره کرد به دنبال خفگی ژئوپلتیک ایران در خلیج فارس بود. میخواست با هرچیزی که در خلیج فارس به عنوان یک تهدید ی و نظامی به شمار میرود مقابله کند. حتی بحث برگرداندن جزایر سهگانه به کشورهای عربی را مطرح کرد. هدفش این بود عراق را به عنوان تنها قدرت منطقه نشان دهد. برای رسیدن به این کار هم نخست باید نیروی دریایی ما را منهدم و بعد صادرات و واردات کالا از طریق کشتیهایمان را قطع میکرد و بعد به صادرات نفت ما ضربه میزد. نیروی دریایی ایران در ۶۷ روز اول جنگ این کار را با خود عراق کرد. نیروی دریایی ایران اجازه نداد صادرات نفت عراق انجام شود و تردد کشتیهای تجاری و نفتکشهایش در بندرهای عراق صورت بگیرد و اوج قدرت نیروی دریایی ایران را در هفتم آذر با ضربه مهلکی که در عملیات مروارید به نیروی دریایی عراق زد، مشاهده کردیم. کاری که عراق میخواست در ۶۷ روز اول جنگ کند توسط نیروی دریایی ایران به خودش برگردانده شد. نیروی دریایی به این نتیجه رسید بهترین راهبرد عملی کردن نقشههای دشمن، پیاده کردن نقشههایش علیه خودش است و به خوبی این کار را انجام داد.»
حمله به سکوهای نفتی عراق
با این استراتژی در آبان ۱۳۵۹ دو عملیات مهم اشکان و شهید صفری با موفقیت انجام شد. در جریان عملیات اشکان جریان انتقال نفت عراق از دو سکوی نفتی البکر و الامیه متوقف شد. سه روز پس از عملیات اشکان، عملیات دیگری در دریا پایهریزی شد. دشمن که انتظار اجرای عملیات دیگری در این منطقه، آن هم در یک فاصله زمانی کوتاه را نداشت در ۱۳ آبان با عملیات شهید صفری مواجه شد. در این عملیات دو گروه از تکاوران نیروی دریایی، البکر و الامیه، دو سکوی نفتی عراق را اشغال کردند و با گذاشتن مواد انفجاری امکان صادرات نفت را به طور کلی از بین بردند.
مرحله سوم این عملیاتها در ۷ آذر به نام عملیات مروارید» انجام شد. امیر دریادار جانباز ناصر سرنوشت»، تنها بازمانده ناوچه پیکان، درخصوص انجام عملیات مروارید چنین میگوید: ناخدا یکم مصطفی مدنینژاد جانشین وقت فرماندهی نیروی دریایی ارتش عملیات مروارید را طراحی کرد. این عملیات مرکب از هفت تکاور، هوادریا، ناوچه پیکان و دیگر واحدهای شناور نیروی دریایی ارتش انجام شد. زمانی که صدام گفت تمامی پایانههای نفتی ایران را منهدم و آبراهها را مسدود میکنم و چیزی از ارتش ایران باقی نمیگذارم، این حرف برای ما سنگین بود و نمیتوانستیم قبول کنیم بنابراین درخواست عملیات کردیم تا اینگونه به او پاسخ دهیم. درواقع، دریادلان نیروی دریایی ارتش با خود اندیشیدند که اگر دیر بجنبند عراقیها با پوتین هایشان ما را له میکنند.»
امیر سرنوشت اهداف اصلی این عملیات را چنین بازگو میکند: هدف اصلی از عملیات مروارید انهدام نیروی دریایی ارتش عراق بود و طراحی این عملیات به این شکل بود که ما برای درگیری و ارتباط مستقیم با دشمن باید آنها را به نحوی به دریا میکشاندیم و دیدیم بهترین راه آن است که به عنوان یک طعمه از خودمان استفاده کنیم. برویم سکوی البکر را بگیریم و آنها را تحریک کنیم که به دریا بیایند که خوشبختانه این عملیات با موفقیت و با همکاری خلبانان شجاع هوادریا انجام شد. ایران از آن تاریخ به بعد توانست کنترل خلیج فارس و تنگه هرمز را در اختیار بگیرد و اجازه ندهد عراق نیروی دریایی داشته باشد.»
جاودانگی شهید همتی با ناوچه پیکان
پس از انجام عملیاتهای اشکان و شهید صفری از یک سو یگانهای دشمن دیگر جرئت ظاهر شدن بر پهنه آبهای خلیج فارس را نداشتند و از سوی دیگر دولت بعثی عراق از ضربات دریادلان نیروی دریایی بر اقتصاد آن کشور بسیار عصبانی بودند. همین امر مقدمات اجرای عملیات مروارید را فراهم ساخت؛ طرحی که با اجرای آن اندک جرئتی را که دشمن به خود میداد تا در آبهای اطراف خود تردد نماید، یا اخباری در مورد حضورشان در بنادر سایر کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس میرسید، از بین برد.
برنامه عملیات بر این بود تا با حمله مجدد به پایانههای نفتی دشمن و تصرف آنها، نیرویهای دریایی دشمن تحریک بشوند و دست به اقداماتی بزنند که رزمندگان در انتظار آن بودند. براساس تجزیه و تحلیل انجام شده فرماندهان و کارشناسان نیروی دریایی ارتش، مشخص بود که فرماندهان عراقی توان پذیرش سومین حمله به پایانههای البکر و الامیه، آن هم در فاصله زمانی کم را ندارند. به همین دلیل برای مواجهه با این حمله تصمیمات عجولانه خواهند گرفت و یگانهای خود را خیلی سریع به دریا اعزام خواهند کرد. علاوه بر موارد فوق جلوگیری از صدور نفت عراق از طریق دو پایانه نفتی البکر و الامیه به منظور اختلال در نظام اقتصادی عراق، قطع ارتباط دریایی دشمن و مسدود کردن خطوط مواصلاتی بینالمللی این کشور و همچنین ایجاد پست دیدبانی در سکوی البکر برای نیروی خودی جهت اعمال کنترل بر ترددهای احتمالی دشمن در آینده را نیز باید به اهداف عملیات افزود.
شهید محمدابراهیم همتی و ناوچه پیکان به همراه ناوچه جوشن در این عملیات نقشی مهم و تأثیرگذار ایفا کردند. روی ناوچه پیکان، در کنار شهید همتی، شهید سروان خلبان ابراهیم شریفی نیز به عنوان راهنما حضور داشت که به همراه فرمانده شهید ناوچه پیکان، اطلاعات خوبی از محل هدفها در اختیار هواپیماهای خودی قرار میداد. در این عملیات نیز حضور داشت و ناوچه پیکان را همراهی میکرد.
پس از پیاده شدن نیروها و تصرف سکوی البکر، دشمن نیروهایش را به سوی رزمندگان گسیل داشت. ناوچه پیکان که از قبل خود را در پناه اسکله البکر بهخوبی مخفی کرده بود، طی یکسری کدهای رمز، اطلاعات بسیار مفیدی از منطقه به خلبانان ارائه داد و آنها نیز سریعاً به سمت هدفهای مشخص شده توسط پیکان، ادامه مسیر دادند. شهید همتی که فرماندهی ناوچه پیکان را برعهده داشت به طرف شناورهای دشمن شلیک کرد. همزمان جنگندههای دشمن به پیکان حمله کردند و نیروی هوایی ارتش نیز به پشتیبانی از ناوچه پیکان وارد عمل شد. نتیجه حاصل شده واقعاً خیرهکننده بود، حدود ۱۲ شناور و ناوچه دشمن توسط ناوچه پیکان و نیروی هوایی غرق شدند. ناوچه پیکان در جریان این عملیات همچنان میجنگید تا اینکه حوالی ساعت ۱۴ یا ۱۵ موقع خروج از موضعش، درحالیکه یکی از ناوچههای دشمن در انتهای اسکلهها پنهان شده بود، آن را مورد اصابت چهار موشک خود قرار میدهد. موشک اولی با مانور پیکان اصابت نمیکند، اما موشک دوم برخورد میکند و باعث از کار افتادن سیستم کنترلش میشود. پشت بندش موشکهای سوم و چهارم باعث انهدام ناوچه پیکان میشوند. شهید همتی فرماندهی لایق و جسور بود و در همان ماههای ابتدایی جنگ حجم بسیار بالایی از مأموریتهای دریایی را به وسیله ناوچه پیکان به انجام رساند. این فرمانده سرانجام به همراه پرسنل شجاع خود در شمال خلیج فارس، در دل آبهای گرم و نیلگون آن جای گرفت.
درنتیجه این عملیات نیروهای ایرانی بیش از ۹۰ درصد از یگانها و نیروهای پشتیبانیکننده ناوگان درگیر دریایی عراق را منهدم کردند و با تصرف بزرگترین پایانههای صدور نفت منطقه، یعنی دو سکوی نفتی البکر» و الامیه» که شاهرگ حیاتی و اقتصادی عراق بود و همچنین پاکسازی چند منطقه دریایی در شمال خلیج فارس، منجر به از بین رفتن ناوگان اصلی نیروی دریایی صدام شدند. عملیات مروارید مسیر جنگ را به طور کلی تغییر داد. این عملیات ضمن نابودی نیروی دریایی عراق موجب شد تا بتوانیم وضعیت اقتصادی جنگ را کنترل کنیم. به عبارت دیگر، عراق تا پایان جنگ دیگر نتوانست از خلیج فارس نفت صادر کند. رزمندگان ایرانی موفق شدند نیروی دریایی عراق را جلوی خاکش و درست چسبیده به سکوهای نفتیاش که ورودی بندرشان است، شکست دهند.
عملیات مروارید موجب وحشت بعثیها و شوکه شدن صدام شد. صدام برای جبران از بین رفتن نیروی دریاییاش، جنگندهها و هلیکوپترهایی را از کشورهای مختلف بهویژه فرانسه خریداری کرد و آنها را مجهز به موشکهای سوپر سونیک اگزوست کرد که هرکدام از این موشکها، ۲ میلیون دلار ارزش داشتند.
پس از ناکامی نیروهای دشمن بعثی، صدام در جلسهای در روز دهم آذرماه ۱۳۵۹با حضور فرماندهان جنگی در دفتر کارش به مسئولان حملهکنندهاش در بخش شمال خلیج فارس میگوید که شنیدن خبر واقعه هفتم آذر و عملیات مروارید و کسب پیروزی قاطع ایرانیها در این عملیات، بدترین خبر در طول زندگی او بود.
منبع: رومه جوان
15 بهمن سال 58، یعنی 10 روز بعد از اولین انتخابات ریاستجمهوری، امامخمینی حکم منتخب مردم را تنفیذ کرد تا بنیصدر به صورت رسمی عنوان اولین رئیسجمهور ایران اسلامی را به نام خود ثبت کند.
به گزارش مشرق، انقلاب نوپای اسلامی ایران، در اولین گامهای خود بعد از رای آری» بیش از 98 درصد مردم به برقراری حکومت جمهوری اسلامی، آستینها را برای تهیه پیشنویس قانون اساسی بالا زد. در همین راستا خبرگان قانون اساسی در 28 مردادماه 1358 فعالیت خود را برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند. مسئولیت خطیر تدوین قانون را در واقع مردم با شرکت در انتخابات 12 مردادماه آن سال به دوش نمایندگان خود در مجلس خبرگان قانون اساسی گذاشته بودند.
سرانجام بعد از 89 روز تلاش و مباحثه در 24 آبان تدوین قانون اساسی در 12 فصل و 175 اصل توسط اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی به تصویب رسید. مصوبهای که در 12 آذر 58 در یک همهپرسی رسمی، مهر تایید مردم را نیز دریافت کرد.اعضای خبرگان قانون اساسی که کار خود را از بیستوپنجمین روز ماه مبارک رمضان آغاز کرده بودند، عزمشان جزم بود که بدون هیچ فوت وقتی کار را به سرانجام رسانند، از اینرو حتی برای انتخاب هیاترئیسه نیز معتقد بودند مذاکراتشان در همان ساعات اولیه کفایت میکند. براساس مشروح مذاکرات مجلس خبرگان، کسی بهعنوان کاندیدا خود را معرفی نکرده بود و از اینرو از آنجا که قاطبه نمایندگان به رای مخفی نیز تاکید داشتند، همان روز اول انتخابات برای انتخاب هیاترئیسه خبرگان قانون اساسی انجام شد.سرانجام حسینعلی منتظری با 40 رای به ریاست و دکتر سیدمحمد بهشتی نیز با همان تعداد رای بهعنوان نایبرئیس انتخاب شدند.
بیشتر بخوانید:
فیلم/ ماجرای بازدید سرزده شهیدبهشتی از زندان اوین
اولینبار چه کسی از تسخیر لانه جاسوسی حمایت کرد؟
حسن آیت نیز با 24 رای بهعنوان دبیر و محمود با 38 رای و حسن عضدی نیز با 37 رای بهعنوان جایگاه منشی انتخاب شدند. جالب آنکه وقتی رئیس انتخابی نمایندگان خبرگان به جایگاه رفت، در اولین کلام خود بعد از تشکر، از دکتر بهشتی تقاضا کرد مجلس را اداره کند و دلیل خود را با عبارت چون ایشان در متن کار هستند» اینطور بیان کرد. تقریبا هیچ یک از نمایندگان به تخصص سیدمحمد بهشتی شکی نداشتند، حتی عزتالله سحابی که براساس مشروح مذاکرات مجلس خبرگان، دبیری ابوالحسن بنیصدر را پیشنهاد داده بود نیز، نایبرئیسی بهتر از بهشتی برای خبرگان نمیدانست؛ نایبرئیسی که از ایدئولوگهای اصلی جمهوری اسلامی محسوب میشد و روال مجلس خبرگان قانون اساسی نیز بر نقش بیبدیلش در تدوین قانون صحه گذاشت. مرور مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی نشان میدهد استدلالهای سیدمحمد بهشتی چنان بیمناقشه و مبرهن بود که مطلقگرایی چون بنیصدر چندباری وقتی خود را در بنبست بیپاسخی در برابر دانش و مطالعه بهشتی دید، مجلس خبرگان را ترک کرد. بنیصدر که به تصریح همگان دچار کیش شخصیتی عجیب بود، چونان رقیب به دبیرکل حزب جمهوری اسلامی مینگریست. حزبی که روزبهروز نیز بر محبوبیتش میان مردم افزوده میشد.به عبارتی اولین چالشهای بنیصدر با نظام جمهوری اسلامی را میتوان در همین مجلس خبرگان قانون اساسی جستوجو کرد.
ابوالحسن بنیصدر که اقتصادخوانده دانشگاه سوربن بود و با پرواز انقلاب به ایران بازگشته بود، اگرچه در میان مردم و انقلابیون چهرهای شناختهشده نبود ولی از همان روزهای آغازین به پیروزی انقلاب اسلامی ایران سعی داشت از خود چهره یک سخنران انقلابی به مردم ارائه کند. در این میان مناظرههای آتشین وی نیز حسابی داغ شده بود، بهویژه مناظره با بابک زهرایی از رهبران گروهک مائوئیستی موسوم به کارگران چهرهای انقلابی از وی در افکار عمومی ساخت و چنین تلاشهایش کمکم زمینه عضویت او در شورای انقلاب و مطرح شدن در رسانهها را برایش رقم زد. بهخصوص اینکه در برابر اقدامات دولت موقت نیز از معترضان عمده به شمار میرفت. بعد از آن بود که بنیصدر بهعنوان نماینده به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت. استعفای بازرگان، مسیر رسیدن بنیصدر که پیش از آن به وزارت اقتصاد و دارایی نیز رسیده بود را به ریاستجمهوری فراهم کرد. بهخصوص اینکه جلالالدین فارسی کاندیدای اصلی حزب جمهوری اسلامی نیز به دلیل شبهه قانون اساسی و ایرانیالاصل نبودن از رقابت در انتخابات بازمانده بود.
15 بهمن سال 58، یعنی 10 روز بعد از اولین انتخابات ریاستجمهوری، امامخمینی حکم منتخب مردم را تنفیذ کرد تا بنیصدر به صورت رسمی عنوان اولین رئیسجمهور ایران اسلامی را به نام خود ثبت کند.حکم امام توسط سیداحمد خمینی قرائت شد و بعد از آن بنیصدر که برای ایراد اولین سخنرانی خود پشت تریبون آمده بود، تصریح کرد: ریاستجمهوری، وزارت و. به چه کار میآید اگر به خدمت مردم در نیاید؟» بنیصدر خود را فرزند امام خواند و تاکید کرد: مردم ما معتقد نیستند که برای پیروزی و غلبه بر مشکلات با هم گلاویز بشوند، رجال دینی یا ی ما، امرای ارتش، لازم است شب و روز با هم دعوا داشته باشند تا بشود گفت که شأن و منزلت پیدا کردهاند، این دید یک انسان نیست. دید یک انسان این است که مقام در همکاری است. من بهعنوان نخستین رئیسجمهور انتخاب نشدهام تا روش شاه را در ایجاد اختلاف در کشور دنبال کنم و مظهر برخوردها و اختلافها، ستیزههای گروهها، قشرها و افراد با هم باشم، بلکه انتخاب شدهام با معرفت و دید اسلامی و معرفت و دید انقلاب، محور وحدت کشور باشم.»
جالب آنکه ابوالحسن بنیصدر در همان اولین نطق، نخستین وظیفه خود را بهعنوان رئیسجمهور ایجاد تفاهم در کشور میخواند و متعهد میشود محیط تفاهم را در همه ایران فراهم کند! تعهدی که دوامی نداشت و خیلی زودتر از تصور عامه مردم» رنگ باخت. تا آنجا که شهید بهشتی در کسوت رئیس دیوان عالی کشور بارها عنوان داشت رئیسجمهوری که باید رابط سه قوه باشد حالا که میان دولت، مجلس و شورای عالی قضایی هماهنگی بالایی وجود دارد به جای اینکه خوشحال باشند بحرانآفرینی میکند!بنیانگذار کبیر انقلاب چند روز بعد از آنکه بنیصدر را از فرماندهی کل نیروهای مسلح برکنار کردند (28 خرداد 60) و در آستانه بررسی عدمکفایت ی وی در مجلس خطاب به ملت تصریح کردند بدانید من نزدیک به یک سال بود که صلاح نمیدیدم آنچه را میدانم برای ملت شرح دهم، چرا؟ تا آرامش کشور حفظ شود و شما با آرامش کامل علیه مستکبران جهان بجنگید تا احساس کردم دیگر مساله از این حرفها گذشته است و خطر، اساس جمهوری اسلامی را که با خون پاک هفتادهزار شهید و معلولیت بیش از یکصدهزار نفر به وجود آمده بود تهدید میکند، دیگر تاب نیاوردم تا شما بجنگید و از پیروزی شما به نفع مقاصد شوم ی ضدانقلاب بهرهبرداری شود، لذا درددل کردم.امام خمینی که مردم را نسبت به مقاصد ضدانقلاب هشیار میکردند به صراحت عنوان داشتند با قدرت ملت مقابل ضدانقلاب خواهند ایستاد و یادآور شدند منافقین که امروز بهعنوان طرفداران پر و پاقرص بعضیها» (بنیصدر) اطراف آنها را گرفتهاند و به بهانه طرفداری از آنان دست به انفجار و درگیری مسلحانه میزنند و هر روز در گوشهای تشنج میآفرینند، همانها بودند که از روز اول پیروزی انقلاب، شعار انحلال ارتش را سر میدادند.»آنچه در ادامه میآید مروری بر بخشی از اقدامات غیرقانونی و جنجالهایی است که ابوالحسن بنیصدر رقم زد.
آغاز انحصار طلبی یک رئیس جمهور
اولین دوره مجلس شورای اسلامی چهار ماه پس از سر کار آمدن بنیصدر کار خود را آغاز کرد، اما این مجلس چیزی نبود که بنیصدر میخواست. او به دنبال یک مجلس فرمانبردار و خاضع در برابر خود بود، اما عملا درمقابل یک ترکیب متنوع از جریانهای ی قرار گرفت که اکثریت آن را انقلابیهای حزب جمهوری اسلامی تشکیل داده بودند. معنای این رویداد آن بود که طرح و نقشه او نقش بر آب شد و تیر او برای ممانعت از ورود عناصر انقلابی به پارلمان به هدف نخورد. بنیصدر که مجلس را خارج از اختیار خود میدید، سعی کرد علاوهبر ایجاد جنگ روانی و مقاومت در برابر برخی تصمیمات نیروهای انقلابی، مخالفتهایش را با آنها به فضای عمومی جامعه سوق دهد و با ایجاد دوقطبیهای ی و اجتماعی، مخالفانش را در برابر مردم قرار دهد. بهطور کلی سخنرانیهای تنشزا و حمله به نهادهای انقلابی در مجامع عمومی از مهمترین ابزارهای تورزی او بود. با آغاز بهکار مجلس اول، چالشهای جدی میان رئیسجمهور و جریان انقلاب علنی شد.
انتخاب نخستوزیر که اولین دستورکار مجلس شورای اسلامی بود، اختلافات میان بنیصدر و جریان انقلابی را آنچنان شعلهور ساخت که شعلههای آن کمتر از یک سال بعد دامن بنیصدر را گرفت و به عمر ی او پایان داد. او از اوایل مرداد و پس از آن که گزینههای او برای نخستوزیری مورد قبول پارلمان واقع نشد و تلاشهای او برای تشکیل کابینه موردنظرش به ثمر نرسید، به تحریک مردم و تشویش اذهان آنها در سخنرانیهای عمومی اقدام کرد. بهزعم رئیسجمهور حالا که مجلس در راستای منافع او کار نمیکرد دیگر هیچ دلیلی برای احترام به قانون و سکوت در برابر نیروهای انقلابی وجود نداشت. پس از انتخاب رجایی بهعنوان نخستوزیر، بنیصدر اولین شکست خود در برابر قانون را تجربه کرد. بدینترتیب چالش تشکیل کابینه از اوایل تا 16 شهریور 1359 میان او و رجایی ادامه یافت. در جلسه 16 شهریور، نمایندگان برای انتخاب اعضای کابینه رسیدند و شنیدهها حاکی از آن بود که شکست دوم بنیصدر نیز در راه است. با این تفاسیر، 17 شهریور بهترین فرصت برای رئیسجمهور بود تا از فشار مردمی برای نیل به مقصود خود استفاده کند، بنابراین در این تجمع شدیدترین اتهامات را به مجلس، نخستوزیر و نیروهای خط امام نسبت داد. این مراسم به مناسبت سالگرد شهدای 17 شهریور برپا شده بود و بنیصدر سخنران آن بود. سخنان او آنچنان شدیداللحن بود که مردم را شگفتزده کرد و بلافاصله مسئولان را به واکنش واداشت. بنیصدر با حقد و کینهای که از جریان انتخاب نخستوزیر و کابینه از مجلس و خط امام داشت، تمام سخنانش را معطوف اتهامزنی به نیروهای انقلابی کرد. او از اقلیتی سخن میگفت که قصد دارند اداره کشور را در دست بگیرند و دائما در کار دولت اخلال ایجاد میکنند.
او درواقع به انجام وظایف قانونی نهادها ازجمله مجلس اعتراض داشت و چون تصمیمات آنها را به وفق اهداف خود نمیدید، این اقدامات را خلاف قانون تلقی میکرد. بنیصدر این اتهامات را درحالی مطرح میکرد که تقریبا تمام نیروهای خط امام با وجود اختلافاتی که با بنیصدر داشتند تلاش میکردند این اختلافات علنی نشود و به شأن رئیسجمهور خللی وارد نشود. اما این ملاحظات برای بنیصدر ابدا مطرح نبود. شخصیت و نگاه او طوری بود که به محض احساس خطر در رابطه با منافع خود دست به اقدامات انتحاری میزد و دامنه اختلافات را به مجامع عمومی تسری میداد. بنیصدر در جمع راهپیمایان 17 شهریور حرف از اقلیتی میزد که صاحب رسانه است و دولت و حامیانش را منکوب میکند. این مطالب درحالی مطرح میشد که بنیصدر هم خود صاحب رسانه بود و هم حمایت رسانههای متعدد منافقان و لیبرالها را در اختیار داشت. مطلب دیگری که در سخنرانی بنیصدر چشمها را گرد کرده بود، تهدیدهای او به افشاگری برخی مسائل بود. او به صراحت مخالفان خود را تهدید به افشاگری کرد و با این حربه درصدد بود تا آب رفته را به جوی بازگرداند و مخالفان را وادار به همکاری با خود کند.
او مخالفت مخالفان را به سود آمریکا خواند و تهدید کرد که اگر مخالفان دست از مخالفت برندارند، نوبت افشای با اسم و رسم میرسد.» اما حتی درصورت واقعی بودن ادعاهای بنیصدر، این موضوع که آیا در پسپرده چیزی هست و اختلافات با رئیسجمهور از جایی آب میخورد، مسالهای نیست که جای طرحش مجامع عمومی باشد. با این حال، پس از اوجگیری اختلافات بنیصدر با جریان انقلاب و نزدیکی او با منافقان، رئیسجمهور دائما از این ابزار برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد. از طرفی بنیصدر به خاطر عملکرد نامطلوبی که داشت کاملا تنها بود و میخواست بخشی از این تنهایی را با بهکارگیری اهرمهای ی جبران کرده و بدنه اجتماعی خود را مستحکم کند. این نگاه بنیصدر نیز از توهم او درباره محبوبیتش که از زمان انتخابات ریاستجمهوری ایجاد شده بود، نشأت میگرفت.
همچنین بنیصدر در این سخنرانی مدعی شد که مردم به او رای دادهاند تا او کشور را اداره کند، اما برخی قانونشکنی کرده و مانع از اجرای برنامههای او میشوند. این ادعای او البته بیپاسخ نماند؛یک روز پس از سخنرانی بنیصدر، آیتالله بهشتی در قامت رئیس دستگاه قضایی کشور طی سخنانی به ادعاهای خلافواقع بنیصدر اینگونه پاسخ داد: مردم درمورد دو نهاد یا شخصیت رای میدهند؛ یکی در انتخابات رئیسجمهور و دیگری در انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی. بنابراین باید گفت مردم به برنامههایشان رای ندادهاند. مردم رای داده و رئیسجمهور انتخاب کردهاند. چگونگی اداره کشور را هم قانون مشخص کرده است، نه اینکه هرچه رئیسجمهور گفت، باید اجرا شود. طبق قانون، کشور دولت دارد، مجلس دارد و برای اجرای هر برنامهای دولت و مجلس وظایف و برنامه دارند، بنابراین این برنامه و وظایف هر نهاد قانونی مشخص است.» موضعگیری صریح آیتالله بهشتی و چهرههای شاخص انقلابی سبب شد که سخنان آتشین بنیصدر بیش از همه دامن او را بگیرد؛ چه یک روز پس از سخنرانی او، کابینه رجایی از مجلس رایاعتماد گرفت و در روز 19 شهریور نیز کار خود را آغاز کرد.
شمشیری که برای قوه قضائیه از رو بسته شد
با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 تب مخالفخوانی علنی بنیصدر تا حدودی فروکش کرد. حمله ناگهانی صدام آنهم در زمانی که نیروهای نظامی کشور تحت فرماندهی بنیصدر بیسامان بود و عملا آمادگی مواجهه با نیروهای مجهز بعثی را نداشت، شعله اختلافات را پایین کشید و اختلافافکنیهای رئیسجمهور برای مدتی متوقف شد. اگر چه رسانههای وابسته به بنیصدر دست از فعالیت نکشیدند و به شکل زیرزمینی و غیرعلنی موضوع را دنبال میکردند، اما بنیصدر تا عاشورای آن سال سخنرانی عمومی نداشت. با این حال سکوت بنیصدر آتش زیر خاکستر بود، 28 آبان 1359 و به مناسبت عاشورا، رئیسجمهور در جمع عزاداران حسینی که در یک تجمع چند هزار نفری در میدان آزادی گردهم آمده بودند، بار دیگر علیه جریان انقلابی و بهخصوص علیه دستگاه قضایی و اقدامات آن، سخنان تندی مطرح کرد.
بنیصدر که پس از سخنرانی 17 شهریور جوابهای محکمی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و شخص آیتالله بهشتی دریافت کرده بود و قبل از این هم همواره خود را در رقابت با ایشان میدید، نوک پیکان حملات خود را به سمت او گرفته و فکر میکرد که با تخریب عملکرد قوهقضائیه هم شخص آیتالله بهشتی را زیر سوال میبرد و هم بهنحوی محبوبیت جریان انقلابی را در میان مردم کاهش میدهد، چون بهشتی از چهرههای مهم و پیشگام این جریان بود. از طرفی اقدامات قاطع دستگاه قضایی در برخورد با دنبالههای رژیم سابق، منافقین و همکاران دستگاههای جاسوسی، زنگ خطر را برای بنیصدر به صدا در آورده بود و هجمههای سنگین او علیه دستگاه قضایی بهنوعی فرار رو به جلو بود.
بنیصدر پس از طرح مطالبی در رابطه با عاشورا و قیام امام حسین(ع) و توضیحاتی در رابطه با جنگ و انگیزههای صدام برای حمله به ایران، صحبتهایش را معطوف به فضای داخلی کشور کرد.بنیصدر برای اینکه تظاهر به مردمداری کند و حقد و کینه خود را در پس حق و حقوق مردم مخفی کند، سعی کرد قوهقضائیه را در برابر مردم قرار دهد و چهره آیتالله بهشتی را در نزد مردم مخدوش کند. بنیصدر با اشاره به اینکه امام حرف زدن درباره اشخاص را ممنوع کرده، حرف از منزلت قانونی مردم به میان آورد و تاکید کرد: اگر ما بنا باشد از افراد و گروهها به مناسبت موقع و به توصیه امام صحبت نکنیم، لااقل باید نسبت به نهادهایی که در دوران انقلاب به وجود آمدند [=دیوان عالی کشور] صحبت کنیم و به آنها بگوییم که ما انقلاب کردیم برای آنکه رژیم یزیدی پهلوی را برافکنیم و نگذاریم در ایران دیگر آن رژیم به وجودآید. . آیا مردم نباید منزلت قانونی پیدا کنند و حقوق و تکالیفشان در قانون معین باشد و هیچکس نتواند به این حقوق کند؟» طرح این مسائل از طرف بنیصدر در شرایطی که قوهقضائیه با صلابت و قاطعیت شهید بهشتی در بهترین وضع قرار داشت و در کوتاهمدت تحرکات ضد انقلاب علیه مردم و امنیت کشور را با برخوردهای جدی، خنثی کرده بود معنایی جز فتنهانگیزی علیه یک نهاد انقلابی نداشت.
او در جمع خیل عظیم عزاداران حسینی که بهمنظور عزاداری سیدالشهدا(ع) آمده بودند، اقدام به تفرقهافکنی کرده و با طرح شبهاتی علیه قوهقضائیه اظهار داشت: چهکسی از نهاد قضایی میپذیرد که ناسزا گفتن به رئیسجمهور تشویق داشته باشد، اما اعتراض کردن زندان داشته باشد؟» بنیصدر در مدت ریاستجمهوری خود بارها اقدام به مظلومنمایی و سلب مسئولیت از خود کرده و برای فرار از موضع انفعال دائما به نهادهای انقلابی و خدمتگزار اتهام میزد. آن روز هم در شرایطی که بنیصدر، فرمانده کل قوا بود و از اختیارات کافی برای ساماندهی شرایط برخوردار بود، اما نتوانسته بود شرایط جنگی را به درستی اداره کند، از این رو نوک پیکان را به سمت قوهقضائیه و جریانهای انقلابی گرفت تا توجهات را از روی خود بردارد. بنیصدر هیچگونه نقدی را پذیرا نبود و کمترین انتقادی خشم او را برمیانگیخت، در شرایطی که امام(ره) نقد صریح و موضعگیری علیه رئیسجمهور را بنابر مصلحت ممنوع کرده بود و مسئولان در برابر بیعملی و اقدامات نابخردانه او، ترمز نقد را کشیده بودند، او حتی تحمل تذکر جزئی را نداشت و هر انتقادی را تخریب و اقدام علیه رئیسجمهور میپنداشت.
از این رو بنا به سکوت برخی چهرهها از جمله آیتالله بهشتی، عرصه عمومی به جولانگاه تاخت و تاز بنیصدر و همپیمانان او تبدیل شده بود. بنیصدر که در طول این مدت نشان داده بود تمام قدرت را میخواهد و اساسا قول و فعل خود را عین قانون میداند و در جریان انتخاب نخستوزیر و کابینه هم هیچ اعتنا و التزامی به قانون نداشت، در سخنرانی 28 آبان، دائما از قانون، قانونمداری و حفظ آزادی در جامعه حرف میزد و تلویحا القا میکرد که ون مخل اداره کشورند و نباید به مسائل ورود کنند، نکتهای که ظاهرا خطاب به شهید بهشتی مطرح کرده بود. هجمههای بنیصدر اما برخلاف دفعه پیش تقریبا بیپاسخ ماند؛ چه در ماجرای 17 شهریور که جنگی در کار نبود و از این رو امام مجوز پاسخگویی را صادر کردند.
اما شرایط حساس جنگی باعث شد که این حملات بنیصدر موقتا بیپاسخ بماند. بنیصدر سخنان تند و تیز خود را فردای آن روز و در سخنرانی حسینیه ارشاد کمی تعدیل کرد، اما عملا تغییری در مواضع او پیدا نشد. پس از سخنرانی بنیصدر، رسانههای حامی او جریانسازیها علیه انقلاب را آغاز کردند، اما اغلب رومههای رسمی کشور به صحبتهای او اعتنا نکردند. یک روز بعد از سخنرانی 28 آبان، آیتالله بهشتی در جمع بازاریان سخنانی ایراد کرد که درواقع پاسخ به برخی شبههافکنیهای بنیصدر بود. رئیس وقت دیوان عالی کشور تصریح کرد: از دیروز تا حالا در رابطه با مسائلی که اخیرا طرح شده مرتبا مراجعه میشود و یادداشت داده میشود که شما باید به این مسائل پاسخ و برای ملت توضیح بدهید، اما من فقط یک توضیح دارم. امام فرمودند در این زمینهها مطلقا سخنی نگوییم و من تا ایشان اجازه ندهد یک کلمه هم سخن نخواهم گفت.» آیتالله بهشتی درباره نسبت ت و انقلاب و نظارت بر امور اداره کشور با تاکید بر انتقادپذیری مسئولان گفتند: ت آگاه در جریان کارهای کشور برای همیشه نظارت خواهند کرد و کسانیکه این نظارت را نمیتوانند تحمل کنند لطفا جایشان را به کسانی دهند که از این نظارت صمیمانه استقبال میکنند.»
22 بهمن 1359؛ یک گام تا سقوط بنی صدر
پس غائله 28 آبان موضع بنیصدر روشنتر و زاویه او با جریان انقلاب تندتر شد. اگرچه به جهت حضور در جبهههای جنگ، او کمتر فرصت سخنرانی داشت، اما رسانههای حامی او دائما مواضع او را بازنشر میکردند. بعد از سخنرانی عاشورا بنیصدر هر روز بیشتر مورد حمایت منافقین قرار گرفت و این حمایتها توهم محبوبیت را در بنیصدر افزایش میداد. او با کلید واژه چماقداران دائما به آیتالله بهشتی و جریان انقلاب میتاخت و در برابر بزرگنمایی فعالیتهای خود اقدامات جریان مقابل را ناچیز و حتی مخرب میشمرد. سرمقالههایی که او گاهی در رومه انقلاب اسلامی مینوشت به کلی علیه جریان انقلابی با اسم رمز چماقداران» بود. او که مطلع بود اغتشاشات و اخلال در امنیت مردم زیر سر منافقین و میلیشیای منتسب به آنهاست تلاش میکرد که اینها را به دستگاه قضایی و شهید بهشتی نسبت دهد.درواقع بنیصدر آیتالله بهشتی را بزرگترین مانع بر سر راه زیادهخواهیهای خود میدید و از همین رو کاستیها را دائما به جبهه انقلاب نسبت میداد.
جریانسازیها علیه نیروهای خط امام ادامه یافت و در مقابل آیتالله بهشتی و چهرههای سرشناس جریان انقلاب به دستور امام و به اقتضای شرایط جنگی سکوت میکردند. اما یکهتازیهای بنیصدر تمامی نداشت. 22 بهمن 1359 فرصت دیگری برای بنیصدر فراهم کرد تا علاوهبر سلب مسئولیت از خود کاستیها را متوجه جریان انقلاب کند و از خود یک قهرمان ملی بسازد. اگر چه سخنرانی 22 بهمن بنیصدر در میدان آزادی به تندی سخنرانی روز عاشورا نبود، نیش و کنایهها به نهادهای انقلابی و چهرههای نزدیک به امام در میان صحبتهای او مشهود بود. به نحوی که فردای آن روز غالب رسانههای خارجی سخنان بنیصدر را انقلاب و علیه دستاوردهای انقلاب تلقی کردند.
بنیصدر که تحت فشار مطالبات مردم و قرار داشت و رفتارهایش هم او را در مقابل خط اصلی انقلاب قرار داده بود خود را تنها میدید و علاوهبر این تحریک منافقین بر او موثر افتاده بود. چنانکه کمتر از یک ماه پس از این سخنرانی در 14 اسفند تیر خلاص را زد و با یک موضع انتحاری تمامقد مقابل امام و انقلاب و در کنار گروهک منافقین ایستاد. درواقع 22 بهمن آخرین سخنرانی بنیصدر در پس پرده نفاق بود و در میتینگ بعدی او مرزبندی خود با جریان انقلاب را کاملا علنی کرد.اما در سخنرانی 22 بهمن بنیصدر از خزانه خالی و فضای نامن و فقر و فلاکت گفت! در حالی که او فرمانده کل قوا و رئیس دستگاه اجرایی کشور با اختیارات موسع بود و باید در برابر کاستیها پاسخ میداد، اما کاملا در نقش یک مطالبهگر فرو رفته و اولا دستاوردهای انقلاب را منفی ارزیابی کرد و ثانیا همه کمبودها را به جریان خط انقلاب نسبت داد: امروز کسری بودجه ما 80 میلیارد تومان است و با اضافه شدن بعضی اقلام دیگر به صد میلیارد تومان میرسد. پنبه کشور 54 درصد کاهش داشته چغندر قند 19 درصد و میزان سفارش گندم به خارج دو میلیون تن و صنعت نیز 30 تا 40درصد کاهش تولید داشته است.
میزان تورم در کلی فروشی 30 و در جزئی فروشی 35 درصد است. فقدان امنیت قضایی، وجود مراکز تصمیمگیری، اقدامات خودکامه و علاوهبر آن رواج روش ترور و بعضی روشهای نادرست دیگر عاملیت و حاکمیت دولت را در بسیاری نقاط به خطر انداخته است. به شما مردم نسبت به نبود امنیت اعلام خطر میکنم. ما امنیت قضایی و اخلاقی میخواهیم.»
سخنان او آنچنان تند بود که رادیو کلن مواضع او را پوشش داده و از موضعگیری او علیه آیتالله بهشتی و نهادهای انقلابی گفت. واقعیت این است که بنیصدر به جایگاه خود در میان مسئولان و نزد امام واقف بود و میدانست که موضع او برای خط امام روشن است، اما توهم محبوبیت در میان مردم هنوز در او وجود داشت و خیال میکرد که او اکنون قدرتی است در برابر امام خمینی و مردم هم در این مسیر با او همراهند.این موضوع کاملا از شکل سخنرانی او پیدا بود و او همواره در سخنان خود سعی میکرد در موضع اپوزیسیون بایستد. با این حال وضعیت کشور و کارنامه بنیصدر در پیش چشم مردم بود و قضاوت درباره اینکه وضع موجود حاصل کمکاری رئیسجمهور است یا نهادهای نظارتی و انقلابی کار سختی نبود. چنانکه چهار ماه بعد وقتی اتحاد بنیصدر با گروهک منافقین علنی شد، او مجبور شد با لباس نه از کشور خارج شود.
تخریب قوه قضائیه و صداوسیما هدف اول بنیصدر و هوادارانش
6 ماه از آغاز جنگ تحمیلی نگذشته بود که ابوالحسن بنیصدر اینبار به بهانه سالروز وفات محمد مصدق، با همدستی منافقان، غائلهای را در دانشگاه تهران رقم زد. التهابآفرینی که ترجیعبند آن مخالفت با انقلابیون و درواقع جناح مکتبی، انقلابی و بهخصوص چهره شاخص آن یعنی آیتالله بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور یعنی همان قوه قضائیه امروز و ون بود. تا آنجا که عمدهشعارهای منافقان و گروهکهای حامی بنیصدر در این روز علاوهبر درود بر مصدق، سلام بر بنیصدر» به صراحت مرگ بر بهشتی بود و شعارهایی چون بنیصدر، بنیصدر افشا کن، بهشتی را رسوا کن» نیز داده شد و حتی اقدامات سوء آنان به پاره کردن عکس امام نیز رسید!
در این روز بنیصدر سعی کرد لابهلای سخنرانی جنجالآفرینش با مظلومنمایی جای پای خود را نیز محکم کند، از اینرو تاکید داشت که ترجیح میدهم امروز به دست تبهکار چماقداران کشته بشوم بلکه رسم چماقداری در این کشور از بین برود!» عبارتی که در تیتر اول رومه وی یعنی رومه انقلاب اسلامی نیز جای گرفت. اگرچه اقدام بنیصدر اثری متفاوت از خیال خامش داشت و درواقع نقاب از چهره وی برداشت.ابوالحسن بنیصدر اشتباه محاسباتیاش آنجا پررنگتر شد که با همدستی منافقان گمان میکرد 11 میلیون رایی که مردم دادهاند به واسطه شخص بنیصدر است. از اینرو از همان روزهای پیروزی در انتخابات با همان غرور خاص خود در گفتوگوهایی متعدد اعلام داشت که من نخستین شخصی هستم که در تاریخ بشر با چنین اکثریتی به ریاستجمهوری رسیدهام.»
بر همین اساس گمان میکرد که جنجالآفرینی در 14 اسفند نیز جهت انقلاب اسلامی مردم را به نفع او تغییر خواهد داد. حرکتی که به تصریح مشاوران بنیصدر چون سدیفی با دستور عمومی و آمادهباش از سوی منافقان صورت گرفته بود و هماهنگی و حضور کادرهای مرکزی سازمان منافقین، دفتر رئیسجمهوری و جبهه ملی در آن مشهود بود. دانشگاه تهران نیز به جهت بهره از فضای دانشگاه انتخاب شد. براساس آنچه در اسناد تاریخی آمده است، همراهان بنیصدر در این غائله علاوهبر برنامهریزیهای از پیش تعیینشده به تجهیز نظامی اعضای خود نیز پرداخته بودند.بنیصدر مطابق آنچه از پیش با همدستانش هماهنگ شده بود، در سخنرانی سه ساعته خود با بهکار بردن عباراتی تحریکآمیز به تعریف و تمجید از مصدق از سویی و تخریب نهادهای انقلابی پرداخت.
در این روز، گارد ریاستجمهوری به همراه میلیشیای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و عدهای که با پوشیدن لباسی شبیه لباس پاسداران و افراد حزباللهی درحالی که از چند روز قبل آماده شده بودند، به نیروهای انقلابی مخالف رئیسجمهور حمله بردند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. اقدامات فریبکارانه بنیصدر تا آنجا بود که حتی کارت اعضای پاسدار نیز جعل شده بود. همزمان با این اقدامات بنیصدر نیز در ادامه سخنرانی خود از کسانی گفت که آنها را چماقدار میخواند: میگویند در خیابان این چماقداران مشغول وظیفه رذالتند، آرام باشید! خود من الان میآیم آنجا جلوی دانشگاه، الان به آنها اخطار میکنم فورا جلوی دانشگاه را تخلیه کنند و اگر چنین نکردند، خود من به آنجا میآیم.امروز اینطور که به من گفتهاند نیروهای انتظامی را نه باتوم داده و نه وسیله دادهاند، لابد این هم جزء برنامه بوده است. به هرحال شما مردم آرامش خودتان را حفظ کنید! از برخورد تا میتوانید خودداری کنید! اگر اخطار ما مفید واقع نشد، آنوقت نوبت شماست که وارد عمل بشوید. بدون امنیت قضایی، ما نخواهیم توانست جمهوری را به راه صواب ببریم.»
بنیصدر به صراحت عنوان داشت این جمهوری، جمهوریای نیست که بتواند دوام بیاورد. مگر اینکه شما مردم همانطور عمل بکنید که کردند، از این پس هم باید به این چماقدارها که معلوم است چهکسانی هستند، بگویم که بدانید و چماقهایتان را هم بشکنید. مگر از کار مغز چه زیانی دیدید که آن را با چماق عوض کردید؟ به جای چماقهایتان مغزهایتان را بهکار بیندازید!»
بنیصدر در ادامه بحرانآفرینیاش، صداوسیما را نیز مورد هدف قرار داد و از آنچه انحصارگرایی در صداوسیما میخواند، گفت. صداوسیمایی که چند ماهی بیشتر از خلع صادق قطبزاده، از ریاستش نگذشته بود. ابوالحسن بنیصدر به صراحت اشاره داشت: یکی دو نوبت هم مخبران رادیو و تلویزیون برای مصاحبه آمدند و من نپذیرفتم. خوب معلوم میشود که بنایشان بر لطف و عنایت در حق من بوده است به هرحال عدهای تلفن کردند که شما چرا حاضر به مصاحبه نشدی؟ شما میدانید که من گفته بودم تا وقتی رادیو و تلویزیون از سانسور پاک نشود، این کار را نخواهم کرد.» بنیصدر در ادامه با تحریک طیف حاضران در این سخنرانی که مطابق آنچه رومههای وقت منتشر کردند، عمدتا دختران و پسران محصل بین 14 تا سال را تشکیل میدادند و نظمی که در شعارها، نشستن، حرکت و تهاجم از خود نشان میدادند، نشاندهنده یک نظم و تشکیلات از قبل سازمان دادهشده بود که به نظر میآمد غالب آنان از اعضا و میلیشیای» سازمان مجاهدین خلق باشند.» تاکید کرد: تا شما در صحنهها هستید، هیچ خطری استقلال ایران، آزادی شما و جمهوری اسلامی را تهدید نمیکند.»
مخالفت بنی صدر با اعلام لیست اموال!
شواهد تاریخی حاکی از آن است که یکی از چالشهای بنیصدر با قوه قضائیه عدم اعلام لیست اموال بود. بنیصدر مدعی بود که وظیفهای برای ارائه لیست اموال خود به قوه قضائیه ندارد. آیتالله بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور نیز که در اجرای قانون خط قرمزی نداشت، تاکید میکرد: مطابق قانون دیوان عالی کشور باید درباره دارایی رهبر، رئیسجمهور و نخستوزیر و وزرا و همسران و فرزندان آنها تحقیق کند منتها اولین راه عقلی در دنیا برای تحقیق سوال از خود شخص است و وقتی که دستگاههای قضایی در زمینه مسئولیتهایشان از اشخاص سوال کنند وظیفه قانونی آنهاست که جواب دهند.»
شهید بهشتی در همین راستا در گفتوگویی تاکید کرد: میدانید همه مردم موظفند به همه سوالات تحقیقی قضایی پاسخ دهند، هیچکس نمیتواند در برابر سوالاتی که دستگاههای قضایی در هر زمینه تحقیق لازم باشد، بگوید جواب نمیدهم پس به این اعتبار گفته شده است که ایشان تخلف کرده است. در این باره گفته شد که امام چند ماه است که به خط خود نوشتهاند که من چه دارم و چه ندارم. نخستوزیر و وزرا هم جواب دادهاند مردم سوال میکنند مگر رئیسجمهور چه اشکالی در کارش هست که جواب نمیدهد.»
همه قوا باید زیر نظر من کار کنند!
برداشت انحصارگرایانه بنیصدر از اصل 113 قانون اساسی، باعث شده بود که خود را ما فوق همه قوا بخواند. این انحصارگراییها تاجایی ادامه داشت که دوم خرداد سال 60، بنیصدر در نامهای سرگشاده به شورای عالی قضایی نسبت به تغییر سمتهای عدهای از مسئولان و قضات دادگستری اعتراض کرد! وی رویه شورای عالی قضایی را نقض قانون و هتکحرمت میخواند و مدعی سلب امنیت قضایی بود. کمکم پا را فراتر گذاشت و حتی هماهنگی میان قوا را حق خود خواند! آیتالله بهشتی اگرچه تصریح داشت نظر بنی صدر مخالف قانون و نظر شورای نگهبان و خبرگان قانون اساسی است. با این حال تاکید میکرد نیاز به جنجالآفرینی نیست و خوشبختانه این مسائل راهحلهای روشنی دارد، در قانون اساسی وظایف و اختیارات رئیسجمهور مشخص شده است و هر جا توضیح و تفصیلی لازم باشد باید از طریق قوانین مفصل مصوب مجلس شورای اسلامی، نقاط مجمل آن روشن شود و هر جا از نظر انطباق با قانون اساسی با ابهام روبهرو شدند، باید شورای نگهبان نظر دهد و در این رابطه نه برداشت و نظر رئیسجمهور ملاک و معیار است و نه دیگران. هر جا در فهم و برداشت قانون اساسی نظراتشان با مجلس مغایر باشد، طبق قانون اساسی رای شورای نگهبان قطعی است و دیگر نباید ایشان یا مجلس روی رای خود پا فشاری کنند، این مطلب بیان روشن امام امت است.»
رئیس دیوان عالی نباید عضو حزب باشد!
بنیصدر مدعی بود که مطابق قانون، قاضی نباید عضو حزب باشد و بر این اساس از آنجا که آیتالله بهشتی و حزب جمهوری اسلامی را رقیب خود میدید، ریاست دکتر بهشتی بر دیوان عالی را خدشهدار میخواند و در همین راستا از هیچ جوسازیای کوتاه نمیآمد. ادعایی که بهقول دکتر بهشتی مشخص نبود براساس کدام اصل قانون اساسی مطرح شده است.دکتر بهشتی علاوهبر آن تاکید داشت: آن روزی که امام بنده را بهعنوان رئیس دیوان عالی کشور منصوب کردند، میدانستند که من عضو حزب جمهوری اسلامی و از بنیانگذاران این حزب و مسئول آن هستم. مثل اینکه قوانین آن قوانینی است که در ذهن ایشان هست و باید بگویم کجا است این قوانین؟» اگر چه درعینحال تاکید میکرد قاضی باید تحت هر شرایطی بیطرف باشد و در فرهنگ اسلامی حفظ بیطرفی یعنی عدالت. علاوهبر آن قاضی باید خویشتندار باشد و حب و بغض شخصی خود را حتی درخصوص حکم خانواده و قوم و خویش خود دخیل نکند.
اختلافات شخصی نیست؛ بینشی است
آیتالله بهشتی که به تعبیر امام مظلوم بود و خود یک ملت، بارها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به بنیصدر مشفقانه اعلام میداشت که در چارچوب قانون رفتار کند. در همین راستا چند روز پس از انتخابات ریاستجمهوری (8 آبان 58) در مصاحبهای بهصراحت عنوان داشت: تا جایی که رئیسجمهور در خط انقلاب اسلامی باشد، او را تایید میکنیم، هرجا از این منحرف شد، تذکر میدهیم، انتقاد میکنیم، اگر پافشاری کرد جلویش میایستیم. تکلیف ما را اسلام روشن کرده است.»
از این رو بعد از غائله 14 اسفند و عیان شدن بیش از پیش چهره بنیصدر، رئیس دیوان عالی کشور در نامه به رهبر انقلاب، دو قطبیسازی بنیصدر را شرح داد. (22 اسفند 59) دکتر بهشتی که همواره در مسیر انصاف رفتار میکرد، تاکید داشت دوگانگی میان مدیران کشور بیش از آنکه براساس جنبه شخصی باشد، به اختلاف بین دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد به اجتهاد و فقاهت که در عین پویا بودن باید ملتزم به وحی و کتاب و سنت باشد و بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنانکه باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضوع بینابین گواه است. از اینرو براساس آنچه دکتر بهشتی در نامه به امام خمینی (ره) شرح داده است بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و ی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتمادبهنفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم است. بینش دیگر، هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان است. بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خودبهخود درها را روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام میگشاید.»
دکتر بهشتی یادآور میشود که از ابتدا خواستار فراخی میدان عمل بوده، چنانکه تاکید داشته که امثال بازرگان و بنیصدر و ابراهیم یزدی نیز در سطوح بالا فعالیت داشته باشند و برای شاهد مثال نظر امام مبنیبر تغییر ترکیب شورای انقلاب و اصرار خود برای حضور بازرگان را یادآور میشود و اینکه در همین مرحله مسئولیت دو وزارتخانه مهم، دارایی و امور خارجه به بنیصدر داده شد. شواهدی که حاکی از عدم مساله شخصی با این افراد بود.رئیس دیوان عالی کشور در ادامه از به انزوا کشیده شدن انقلابیون و متدینین نیز همچون زمان طاغوت گفته است و در این غمنامه خود تاکید کرده: این روزها مکرر با خود میاندیشم که ایکاش زیر بار این مسئولیت سنگین که با تاکید برعهدهام نهادید نبودم، تا میتوانستم بهکمک آنها لااقل فریادی برآورم، زیرا فریاد از یک طلبه زیبنده است، اما از یک مسئول انتظار اقدام میرود، نه فریاد و اگر اقدام کنم با این شائبه جگرسوز روبهرو میشوم که دفاع از مظلومان نیست، جنگ قدرت است میان سران، از روی هواها.»
شهید بهشتی همچنین خاطرنشان کرده که رئیسجمهور رسما دستگاه قضایی را به ایجاد یک بلوای جدید در جامعه تهدید میکند که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث روز چهاردهم اسفند دانشگاه تهران زخمی و مصدوم شده و در دادسرای تهران از ایشان شکایت کردهاند از نظر رسیدگی قضایی در دو کف مساوی بگذارد، از ریاستجمهوری کنارهگیری خواهد کرد، آیا ایشان خواهان آن نوع دستگاه قضایی هستند که اگر کسی از رئیسجمهور شکایت کرد با دو طرف شکایت، یکسان رفتار نکند؟این در حالی بود که بنیصدر بهصراحت دستور داده بود دستگیرشدگان باید به گارد ریاستجمهوری تحویل داده شوند! شهید بهشتی در نامه 22 اسفند، خود همچنین یادآور میشود در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با ایشان (بنی صدر) برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهمها افزوده شده است و هرگز باور نمیکردیم که آقای بنیصدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهد داد.»
ماجرای حکمیت
بنیانگذار کبیر انقلاب پس از غائله 14 اسفند، دستور پیگیری و رسیدگی جنجالآفرینی پیش آمده را صادر کردند. از این رو تنها به فاصله چند روز از بحران پیش آمده (در روز 16 اسفند)، 10 نفر قاضی تحقیق، تحقیقات وسیعی در این زمینه را آغاز کردند. پس از رسیدگی مفصل قضایی و گروهکهای طرفدار رئیسجمهور (بنی صدر) به جهت اعمال تحریکآمیز و حمل اسلحه بهعنوان متهم اعلام شدند. تحقیقات صورت گرفته جرائمی چون سوءاستفاده از قدرت، تخلف از اختیارات قانونی، تحریک مردم، سر دستگی طاغیان و گروههای مسلح را نیز متوجه بنیصدر میکرد.تقابل ابوالحسن بنیصدر با رئیس دیوان عالی کشور یعنی دکتر بهشتی دیگر عیان شده بود. از این رو ابایی نداشت که بهصراحت علیه رئیس دستگاه قضا سخن بگوید و اعلام دارد که محاکم قضایی را بهواسطه رئیس آن قبول ندارد! شکایات نسبت به عملکرد بنیصدر در جبههها نیز بالا گرفته بود. از این رو در 25 اسفندماه 1359 حضرت امام دستور تشکیل هیاتی سه نفره برای رسیدگی به اختلافات پیش آمده را صادر کردند.
بنی صدر، آیتالله اشراقی را بهعنوان نماینده خود در هیات حل اختلاف انتخاب کرد. آیتالله مهدویکنی نیز به نمایندگی از رهبر انقلاب و آیتالله یزدی نیز از سوی روسای قوه مقننه و قضائیه به این هیات معرفی شدند.در این ایام دیگر بهصراحت بنیصدر با مصوبات مجلس که با تایید شورای نگهبان به قانون تبدیل شده بود نیز مخالفت میکرد و تصریح داشت که مصوبات را اجرا نخواهد کرد و از طرفی دیگر برای دولت (با نخستوزیری رجایی) به منتقدی سرسخت تبدیل شده بود.بعد از بررسیهای این هیات حل اختلاف، بنیصدر و رومههای حامی او همچنان متخلف شناخته شدند. نظری که 12 خردادماه اعلام شد. جالب آنکه بنیصدر نظر نماینده خود را نیز نپذیرفت. اقدامی که بعد از آن توسط بنیانگذار انقلاب به رفتاری مشابه ابوموسی اشعری در ماجرای حکمیت تشبیه شد. آیتالله اشراقی در 13 خردادماه 1360 در نامهای به بنیصدر یادآور شد آن روز که از طرف شما نمایندگی در هیات را قبول کردم خدمتتان گفتم به شرط آن قبول میکنم که مرز بین من و شما حق باشد و من تابهحال خدا میداند در این کار از سر حد حق پا آن طرف نگذاشتهام و اگر نبود ملت عزیز ایران گمان خواهد کرد که اینجانب از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنم، هرگز زیر بار اینگونه مسئولیتهای سنگین نمیرفتم.
آیتالله اشراقی خطاب به بنیصدر تاکید داشت: اگر بنبستی باشد جز بنبست اختلافات هیچ نیست وای بر ما اگر گوش شنوا نداشته باشیم و استغاثه رزمندگان خط مقدم جبهه را نشنویم یا دنیا گمان کند که ما آنقدر رشد نداریم که موقعیت حساس و تکلیف امروز خود را تشخیص دهیم. در پاسخ به نامه شما آنکه تا به حال م از پنج خلافکاری مسئولان و رومهها بهوسیله دفتر جنابعالی به هیات تذکر داده شده که غالب آنها بلاجواب معوق مانده. شما در نامه خود تذکر دادهاید که هیات وسیلهای برای سانسور رئیسجمهور شده است؛ عجبا! چرا اینگونه برداشت میکنید، اگر هیات، مصوبه مجلس که توسط شورای نگهبان تایید شده است را قبول میکند این قبول به معنای حذف ریاستجمهوری است یا به معنای تایید قانون اساسی؟ قانون اساسی که شما مسئول نگهبانی و پاسداری از آن هستید. آیا قبول مصوبات مجلس شورای اسلامی و گردن نهادن هیات به حکم قانون اساسی نامش مشارکت در بیرون راندن رئیسجمهور از مسئولیتهاست یا آگاه کردن او به مقدار مسئولیت؟!»
بنی صدر بهصورت غیر قانونی تشکیلاتی با عنوان دفتر هماهنگی که به ستاد منافقین تبدیل شده بود در دفتر خود راهاندازی کرد و به پشتوانه خام 11 میلیون رای خود، درخواست رفراندوم داشت! بعد از توقیف رومه تحت نظارتش (انقلاب اسلامی) در ادامه اقدامات سوء خود طی اطلاعیهای خطاب به مردم نوشت: غول استبداد و اخت
طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا اگه یه روز خمینی رو دیدی سلام من رو بهش برسون و بگو خیلی ها شما رو دیدن و خریدن؛ ما شما رو ندیده خریدیم.
به گزارش مشرق، به مناسبت سالگرد شهادت طیب حاج رضائی»، داریوش سجادی در کانال ایتا خود نوشت:
بخشی از خاطرات محمد باقری» دوست طیب حاج رضائی» بار فروش میدان شوش در تهران که در قیام ۱۵ خرداد اعدام شد.
.
توی دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت:
حرف های شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچههای حضرت زهرا در نمیفتیم، من این سید (خمینی) را نمیشناسم؛ اما با اون در نمیافتم.
دادگاه به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد. بعد از اعلام حکم، ما رو به بندهامون منتقل کردن. نصف شب، مأمور شهربانی اومد و زد به در زندون و گفت:
اعلیحضرت به محمد باقری، حاج علی نوری با یه درجه تخفیف عفو ملوکانه دادن.
اینها رو گفتن که طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی من رو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یه سلول دیگه زندونی بود بلند گفت:
این حرفها رو برای ننت بزن! یه بار گفتم باز هم میگم؛ من با بچه حضرت زهرا(س) در نمیافتم.
فردا شب صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشون برای اعدام. وقتی می رفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت:
محمد آقا اگه یه روز خمینی رو دیدی سلام من رو بهش برسون و بگو خیلی ها شما رو دیدن و خریدن؛ ما شما رو ندیده خریدیم.
نیم ساعت بعد صدای رگبار اومد و معلوم شد طیب رو تیربارون کردن.
به گزارش مشرق، جناب ثقهالإسلام شیخ عباس قمی(ره) در فضیلت زیارت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در کتاب شریف "مفاتیح الجنان" نوشتهاند:
آگاه باش که در حق تمامى مردم به خصوص حاجیان مستحبّ مؤکد است مشرّف شدن به زیارت روضه مطهّره و آستانه منوّره فخر عالمیان حضرت سیّدالمرسلین محمّد بن عبداللّه صلوات الله و سلامه علیه و ترک زیارت آن حضرت باعث جفا در حق او در قیامت است و شیخ شهید فرموده: اگر مردم زیارت آن جناب را ترک کنند، بر امام است که ایشان را براى رفتن به زیارت آن حضرت مجبور کند، زیرا ترک زیارت آن حضرت موجب جفاى حرام است.
شیخ صدوق از امام صادق علیه السّلام روایت کرده: هرگاه یکى از شما حجّ کند، باید حجّش را به زیارت ما به پایان برساند زیرا زیارت ما از تمامیّت حجّ است.
و نیز از حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السّلام روایت کرده: حجّ خود را به زیارت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله تمام کنید که ترک زیارت آن حضرت پس از حجّ، جفا و خلاف ادب است و شما را به این زیارت دستور داده اند و به زیارت قبرى چند که خدا حق آنها و زیارت آنها را بر شما لازم کرده بروید و کنار آن قبرها از خدا طلب روزى کنید.
و نیز از ابوصلت هروى روایت کرده که: خدمت حضرت امام رضا علیه السّلام عرض کردم: یابن رسول الله چه میفرمایى در حدیثى که اهل آن روایت میکنند که مؤمنان در بهشت از منازلشان پروردگار خود را زیارت میکنند؟ [کنایه از اینکه معنى حدیث اگر حدیث صحیحى باشد چیست؟ با آنکه شامل مطلبى است که به ظاهر با اعتقاد حق هماهنگى ندارد]
حضرت پاسخ او را به این صورت فرمودند: اى اباصلت خدا پیامبرش محمّد صلى اللّه علیه و آله را از جمیع خلقش حتى از پیامبران و ملائکه افضل قرار داد و طاعت او را طاعت خود و بیعت او را بیعت با خود و زیارت او را زیارت خود شمرد، چنانکه فرمود: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» و فرمود: إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»
و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: هرکه مرا در حال حیات یا پس از مرگ زیارت کند، چنان است که خدا را زیارت کرده باشد تا آخر خبر.
حمیرى در کتاب قرب الأسناد» از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نوشته است که فرمود: هرکه مرا در حیات یا پس از ممات زیارت کند، روز قیامت شفیع او میشوم.»
شیخ طوسى درتهذیب» از یزید بن عبدالملک روایت نموده است و او از پدرش و جدّش، که خدمت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام مشرّف شدم. آن حضرت به سلام بر من پیشى جست، آنگاه از من پرسید: براى چه آمده اى؟
عرض کردم براى طلب برکت و ثواب؛ حضرت صدیقه طاهره فرمودند: مرا خبر داد پدرم که هرکه بر او و بر من سه روز سلام کند، خدا بهشت را بر او واجب کند.
پرسیدم: در حیات او و شما؟ فرمود: آرى و نیز پس از مرگ ما.
جناب محدث قمی اعلی الله مقامه برای محبان و ارادتمندانی که امکان سفر به مدینهالنبی و زیارت قبر حضرت رسول(ص) را ندارند، زیارتنامهای شریف با سند معتبر ذکر کردهاند که به زیارت حضرت رسول از بعید» معروف میباشد.
*متن کامل زیارت حضرت رسول اکرم(ص) از راه دور*
دانلود صوت زیارت حضرت رسول اکرم(ص) از راه دور
نیت زیارت کن و بگو: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّهُ سَیِّدُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ أَنَّهُ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَئِمَّةِ الطَّیِّبِینَ
پس بگو: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیلَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَبِىَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفِىَّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَحْمَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَجیبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خاتَِمَ النَّبِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُرْسَلینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قآئِماً بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فاتِحَ الْخَیْرِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْوَحْىِ وَ التَّنْزیلِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُبَلِّغاً عَنِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الْمُنیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُبَشِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَذیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُنْذِرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللَّهِ الَّذى یُسْتَضآءُ بِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ الْهادینَ الْمَهْدِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى جَدِّکَ عَبْدِالمُطَّلِبِ وَ عَلى اَبیکَ عِبْدِاللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلى اُمِّکَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهَبٍ اَلسَّلامُ عَلى عَمِّکَ حَمْزَةَ سَیِّدِالشُّهَدآءِ اَلسَّلامُ عَلى عَمِّکَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِالمُطَّلِبِ، اَلسَّلامُ عَلى عَمِّکَ وَ کَفیلِکَ اَبیطالِبٍ، اَلسَّلامُ عَلى ابْنِ عَمِّکَ جَعْفَرٍ الطَّیَّارِ فى جِنانِ الْخُلْدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَحْمَدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْأَوَّلینَ وَ الْأخِرینَ، وَ السَّابِقَ اِلى طاعَةِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَ الْمُهَیْمِنِ عَلى رُسُلِهِ، وَ الْخاتَِمَ لِأَنْبِیآئِهِ، وَ الشَّاهِدَ عَلى خَلْقِهِ، وَ الشَّفِیعَ اِلَیْهِ، وَ الْمَکینَ لَدَیْهِ، وَ الْمُطاعَ فى مَلَکُوتِهِ، الْأَحْمَدَ مِنَ الْأَوْصافِ، الْمُحَمَّدَ لِسآئِرِ الْأَشْرافِ، الْکَریمَ عِنْدَ الرَّبِّ، وَ الْمُکَلَّمَ مِنْ وَرآءِ الْحُجُبِ، الْفآئِزَ بِالسِّباقِ، وَ الْفائِتَ عَنِ اللِّحاقِ، تَسْلیمَ عارِفٍ بِحَقِّکَ، مُعْتَرِفٍ بِالتَّقْصیرِ فى قِیامِهِ بِواجِبِکَ غَیْرِمُنْکِرٍ مَا انْتَهى اِلَیْهِ مِنْ فَضْلِکَ، مُوقِنٍ بِالْمَزیداتِ مِنْ رَبِّکَ، مُؤْمِنٍ بِالْکِتابِ الْمُنْزَلِ عَلَیْکَ، مُحَلِّلٍ حَلالَکَ، مُحَرِّمٍ حَرامَکَ.
اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَعَ کُلِّ شاهِدٍ، وَ اَتَحَمَّلُها عَنْ کُلِّ جاحِدٍ، اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ، وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ، وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِ رَبِّکَ، وَ صَدَعْتَ بِاَمْرِهِ، وَ احْتَمَلْتَ الْأَذى فى جَنْبِهِ، وَ دَعَوْتَ اِلى سَبیلِهِ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ الْجَمیلَةِ، وَ اَدَّیْتَ الْحَقَّ الَّذى کانَ عَلَیْکَ، وَ اَنَّکَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْکافِرینَ، وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ، فَبَلَغَ اللَّهُ بِکَ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکَرَّمینَ، وَ اَعْلى مَنازِلِ الْمُقَرَّبینَ، وَ اَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلینَ، حَیْثُ لایَلْحَقُکَ لاحِقٌ، وَ لایَفُوقُکَ فائِقٌ، وَ لایَسْبِقُکَ سابِقٌ، وَ لایَطْمَعُ فى اِدْراکِکَ طامِعٌ،
اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذىِ اسْتَنْقَذَنا بِکَ مِنَ الْهَلَکَةِ، وَ هَدانا بِکَ مِنَ الضَّلالَةِ وَ نوَّرَنا بِکَ مِنَ الظُّلْمَةِ، فَجَزاکَ اللَّهُ یا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ مَبْعُوثٍ، اَفْضَلَ ما جازى نَبِیَّاً عَنْ اُمَّتِهِ، وَ رَسُولاً عَمَّنْ اُرْسِلَ اِلَیْهِ، باَبى اَنْتَ وَ اُمّى یا رَسُولَ اللَّهِ، زُرْتُکَ عارِفاً بِحَقِّکَ، مُقِرّاً بِفَضْلِکَ، مُسْتَبْصِراً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَکَ وَخالَفَ اَهْلَ بَیْتِکَ، عارِفاً بِالْهُدَى الَّذى اَنْتَ عَلَیْهِ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى وَ نَفْسى وَ اَهْلى وَ مالى وَ وَلَدى، اَ نَا اُصَلّى عَلَیْکَ کَما صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ، وَ صَلّى عَلَیْکَ مَلائِکَتُهُ وَ اَنْبِیآؤُهُ وَ رُسُلُهُ، صَلاةً مُتَتابِعَةً وافِرَةً مُتَواصِلَةً لاَانْقِطاعَ لَها وَ لا اَمَدَ وَ لا اَجَلَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ، کَما اَنْتُمْ اَهْلُهُ.
پس دستها را بگشا و بگو: اَللّهُمَّ اجْعَلْ جَوامِعَ صَلَواتِکَ، وَ نَوامِىَ بَرَکاتِکَ، وَ فَواضِلَ خَیْراتِکَ، وَ شَرآئِفَ تَحِیَّاتِکَ وَ تَسْلیماتِکَ وَ کَراماتِکَ وَ رَحَماتِکَ وَ صَلَواتِ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَنْبِیآئِکَ الْمُرْسَلینَ وَ اَئِمَّتِکَ الْمُنْتَجَبینَ وَ عِبادِکَ الصَّالِحینَ وَ اَهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضینَ، وَ مَنْ سَبَّحَ لَکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ مِنَ الْأَوَّلینَ وَالْأخِرینَ، عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ شاهِدِکَ، وَ نَبِیِّکَ وَ نَذیرِکَ، وَ اَمینِکَ وَ مَکینِکَ، وَنَ جِیِّکَ وَ نَجیبِکَ، وَ حَبیبِکَ وَ خَلیلِکَ، وَ صَفیِّکَ وَ صَفْوَتِکَ، وَ خاصَّتِکَ وَ خالِصَتِکَ، وَ رَحْمَتِکَ وَ خَیْرِ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، نَبِىِّ الرَّحْمَةِ وَخازِنِ الْمَغْفِرَةِ، وَ قآئِدِ الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَةِ، وَ مُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الْهَلَکَةِ بِاِذْنِکَ، وَ داعیهِمْ اِلى دینِکَ الْقَیِّمِ بِاَمْرِکَ، اَوَّلِ النَّبِیّینَ میثاقاً وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثاً، الَّذى غَمَسْتَهُ فى بَحْرِ الْفَضیلَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْجَلیلَةِ، وَ الدَّرَجَةِ الرَّفیعَهِ وَ الْمَرْتَبَةِ الْخَطیرَهِ، وَ اَوْدَعْتَهُ الْأَصْلابَ الطَّاهِرَةَ، وَ نَقَلْتَهُ مِنْها اِلَى الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لُطْفاً مِنْکَ لَهُ، وَ تَحَنُّناً مِنْکَ عَلَیْهِ اِذْ وَکَّلْتَ لِصَوْنِهِ وَ حِراسَتِهِ، وَ حِفْظِهِ وَ حِیاطَتِهِ مِنْ قُدْرَتِکَ عَیْناً عاصِمَةً، حَجَبْتَ بِها عَنْهُ مَدانِسَ الْعَهْرِ، وَ مَعآئِبَ السِّفاحِ، حَتَّى رَفَعْتَ بِهِ نَواظِرَ الْعِبادِ، وَ اَحْیَیْتَ بِهِ مَیْتَ الْبِلادِ، بِاَنْ کَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتارِ، وَ اَلْبَسْتَ حَرَمَکَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوارِ
اَللّهُمَّ فَکَما خَصَصْتَهُ بِشَرَفِ هذِهِ الْمَرْتَبَةِ الْکَریمَةِ، وَ ذُخْرِ هذِهِ الْمَنْقَبَةِ الْعَظیمَةِ، صَلِّ عَلَیْهِ کَما وَفى بِعَهْدِکَ، وَ بَلَّغَ رِسالاتِکَ، وَ قاتَلَ اَهْلَ الْجُحُودِ عَلى تَوْحیدِکَ، وَ قَطَعَ رَحِمَ الْکُفْرِ فى اِعْزازِ دینِکَ، وَ لَبِسَ ثَوْبَ الْبَلْوى فى مُجاهَدَةِ اَعْدآئِکَ، وَ اَوْجَبْتَ لَهُ بِکُلِ اَذًى مَسَّهُ، اَوْ کَیْدٍ اَحَسَّ بِهِ مِنَ الْفِئَةِ الَّتى حاوَلَتْ قَتْلَهُ، فَضیلَةً تَفُوقُ الْفَضآئِلَ، وَ یَمْلِکُ بِهَا الْجَزیلَ مِنْ نَوالِکَ، وَ قَدْ اَسَرَّ الْحَسْرَةَ، وَ اَخْفَى اَّفْرَةَ، وَ تَجَرَّعَ الْغُصَّةَ، وَ لَمْ یَتَخَطَّ ما مَثَّلَ لَهُ وَحْیُکَ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِهِ صَلوةً تَرْضاها لَهُمْ، وَ بَلِّغْهُمْ مِنَّا تَحِیَّةً کَثیرَةً وَ سَلاماً، وَ آتِنا مِنْ لَدُنْکَ فى مُوالاتِهِمْ فَضْلاً وَاِحْساناً، وَ رَحْمَةً وَغُفْراناً، اِنَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ.
پس چهاررکعت نماز زیارت بکن به دو سلام با هر سوره که خواهى صاحب فضل بزرگ و چون فارغ شوى تسبیح فاطمه زهراعلیها السلام را بخوان، پس بگو: اَللّهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ لِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْه وَ الِهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ، وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً» وَ لَمْ اَحْضُرْ زَمانَ رَسُولِکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ، اَللّهُمَّ وَ قَدْ زُرْتُهُ راغِباً تائِباً مِنْ سَیِّىِ عَمَلى، وَ مُسْتَغْفِراً لَکَ مِنْ ذُنُوبى، مُقِرّاً لَکَ بِها، وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّى، وَ مُتَوَجِّهاً اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ، فَاجْعَلْنِى اللّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ عِنْدَکَ وَجیهاً فِى الدُّنْیا وَالْأخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ،
یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللَّهِ، بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یا نَبِىَّ اللَّهِ، یا سَیِّدَ خَلْقِ اللَّهِ، اِنّى اَتَوَجَّهُ بِکَ اِلىَ اللَّهِ رَبِّکَ وَ رَبّى، لِیَغْفِرَ لى ذُنُوبى، وَ یَتَقَبَّلَ مِنّى عَمَلى، وَ یَقْضِىَ لى حَوآئِجى، فَکُنْ لى شَفیعاً عِنْدَ رَبِّکَ وَ رَبّى، فَنِعْمَ الْمَسْئُولُ الْمَوْلى رَبّى، وَ نِعْمَ الشَّفیعُ اَنْتَ، یا مُحَمَّدُ عَلَیْکَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِکَ السَّلامُ
اَللّهُمَّ وَ اَوْجِبْ لى مِنْکَ الْمَغْفِرَةَ وَ الرَّحْمَةَ، وَ الرِّزْقَ الْواسِعَ الطَّیِّبَ النَّافِعَ، کَما اَوْجَبْتَ لِمَنْ اَتى نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَ هُوَ حَىٌّ فَاَقَرَّ لَهُ بِذُنُوبِهِ، وَ اسْتَغْفَرَ لَهُ رَسُولُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ، فَغَفَرْتَ لَهُ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمْ الرَّاحِمینَ
اَللّهُمَّ وَ قَدْ اَمَّلْتُکَ وَ رَجَوْتُکَ، وَ قُمْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ رَغِبْتُ اِلَیْکَ عَمَّنْ سِواکَ، وَ قَدْ اَمَّلْتُ جَزیلَ ثَوابِکَ، وَ اِنّى لَمُقِرٌّ غَیْرُمُنْکِرٍ، وَ تائِبٌ اِلَیْکَ مِمَّا اقْتَرَفْتُ، وَ عآئِذٌ بِکَ فى هذَا الْمَقامِ مِمَّا قَدَّمْتُ مِنَ الْأَعْمالِ التَّى تَقَدَّمْتَ اِلَىَّ فیها، وَ نَهَیْتَنى عَنْها، وَ اَوْعَدْتَ عَلَیْهَا الْعِقابَ، وَ اَعُوذُ بِکَرَمِ وَجْهِکَ اَنْ تُقیمَنى مَقامَ الْخِزْىِ وَ الذُّلِّ، یَوْمَ تُهْتَکُ فیهِ الْأَسْتارُ، وَ تَبْدُو فیهِ الْأَسْرارُ وَ الْفَضائِحُ، وَ تَرْعَدُ فیهِ الْفَرایِصُ، یَوْمَ الْحَسْرَةِ وَ النَّدامَةِ، یَوْمَ الْأفِکَةِ، یَوْمَ الْأزِفَةِ، یَوْمَ التَّغابُنِ، یَوْمَ الْفَصْلِ، یَوْمَ الْجَزآءِ، یَوْماً کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ اَلْفَ سَنَةٍ، یَوْمَ النَّفْخَةِ، یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ، یَوْمَ النَّشْرِ، یَوْمَ الْعَرْضِ، یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ، یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ، یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ وَ اَکْنافُ السَّمآءِ، یَوْمَ تَاْتى کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، یَوْمَ یُرَدُّونَ اِلَى اللَّهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا، یَوْمَ لا یُغْنى مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ، اِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ، اِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ، یَوْمَ یُرَدُّونَ اِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ، یَوْمَ یُرَدُّونَ اِلَى اللَّهِ مَوْلیهُمُ الْحَقِّ، یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً کَاَنَّهُمْ اِلى نُصُبٍ یُوفِضُونَ، وَ کَاَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ، مُهْطِعینَ اِلَى الدَّاعِ اِلَى اللَّهِ، یَوْمَ الْواقِعَةِ، یَوْمَ تُرَجُّ الْأَرْضُ رَجّاً، یَوْمَ تَکُونُ السَّمآءُ کَالْمُهْلِ وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ وَ لا یُسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً، یَوْمَ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ، یَوْمَ تَکُونُ الْمَلائِکَةُ صَفّاً صَفّاً، اَللّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفى فى ذلِکَ الْیَوْمِ، بِمَوْقِفى فى هذَا الْیَوْمِ وَ لا تُخْزِنى فى ذلِکَ الْمَوْقِفِ بِما جَنَیْتُ عَلى نَفْسى، وَ اجْعَلْ یا رَبِّ فى ذلِکَ الْیَوْمِ مَعَ اَوْلِیآئِکَ مُنْطَلَقى وَ فى زُمْرَةِ مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مَحْشَرى، وَ اجْعَلْ حَوْضَهُ مَوْرِدى، وَ فِى الْغُرِّ الْکِرامِ مَصْدَرى، وَ اَعْطِنى کِتابِى بِیَمینى، حَتّى اَفُوزَ بِحَسَناتى، وَ تُبَیِّضَ بِهِ وَجْهى، وَ تُیَسِّرَ بِهِ حِسابِى، وَ تُرَجِّحَ بِهِ میزانى، وَ اَمْضِىَ مَعَ الْفآئِزینَ مِنْ عِبادِکَ الصَّالِحینَ اِلى رِضْوانِکَ وَجِنانِکَ اِلهَ الْعالَمینَ
اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنْ اَنْ تَفْضَحَنى فى ذلِکَ الْیَوْمِ بَیْنَ یَدَىِ الْخَلایِقِ بِجَریرَتى، اَوْ اَنْ اَلْقَى الْخِزْىَ وَ النَّدامَةَ بِخَطیئَتى، اَوْ اَنْ تُظْهِرَ فیهِ سَیِّئاتِى عَلى حَسَناتى، اَوْ اَنْ تُنَوِّهَ بَیْنَ الْخَلائِقِ بِاسْمى، یا کَریمُ یا کَریمُ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ، السَّتْرَ السَّتْرَ، اَللّهُمَّ وَ اَعُوذُ بِکَ مِنْ اَنْ یَکُونَ فى ذلِکَ الْیَوْمِ فى مَواقِفِ الْأَشْرارِ مَوْقِفى، اَوْ فى مَقامِ الْأَشْقیآءِ مَقامى، وَ اِذا مَیَّزْتَ بَیْنَ خَلْقِکَ فَسُقْتَ کُلّاً بِاَعْمالِهِمْ زُمَراً اِلى مَنازِلِهِمْ، فَسُقْنى بِرَحْمَتِکَ فى عِبادِکَ الصَّالِحینَ، وَ فى زُمْرَةِ اَوْلِیآئِکَ الْمُتَّقینَ اِلى جَنّاتِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ
پس وداع کن آن حضرت را و بگو: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَشیرُ النَّذیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الْمُنیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّفیرُ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِى الْأَصْلابِ الشّامِخَةِ وَ الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها، وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَ اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَنّى مُؤْمِنٌ بِکَ، وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِکَ، مُوقِنٌ بِجَمیعِ ما اَتَیْتَ بِهِ راضٍ مُؤْمِنٌ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِکَ اَعْلامُ الْهُدى، وَ الْعُرْوَةُ الْوُثقى، وَ الْحُجَّةُ عَلى اَهْلِ الدُّنْیا، اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ، وَ اِنْ تَوَفَّیْتَنى فَاِنّى اَشْهَدُ فى مَماتى عَلى ما اَشْهَدُ عَلَیْهِ فى حَیوتى، اَنَّکَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ، وَ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ اَوْلِیآؤُکَ وَ اَنْصارُکَ، وَ حُجَجُکَ عَلى خَلْقِکَ، وَ خُلَفآؤُکَ فى عِبادِکَ، وَ اَعْلامُکَ فى بِلادِکَ، وَ خُزَّانُ عِلْمِکَ، وَ حَفَظَةُ سِرِّکَ، وَ تَراجِمَةُ وحْیِکَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَ بَلِّغْ رُوحَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ فى ساعَتى هذِهِ وَ فى کُلِّ ساعَةٍ تَحِیَّةً مِنّى وَ سَلاماً، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ تَسْلیمى عَلَیْکَ.
بمناسبت سالروز شهادت سبب خلقت کائنات؛
از عایشه نقل شده که: هر گاه رسول خدا صلّی ألله علیه و آله و سلّم از مُسافرتی بر میگشتند، گلوی مُبارک حضرت فاطمه سلام ألله علیها را میبوسیدند و میفرمودند: بوی بهشت را از او استشمام میکنم».
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - تصوّر ذهنی از ابعاد شخصیت وجودی حضرت فاطمه زهرا(س) و بیان جنبههای گوناگون زندگانی آن بزرگوار امر غامض و پیچیدهای است که به هیچ عُنوان در هیچ عصر و زمـانی از عُهدهی بشر بر نیامده و نخواهد آمد و اساساً سطح ادراک انسانها به جهت برخورداری از سطح پروازی که در ارتفاع بسیار پائین دارند، توانائی دریافت و استفهام مقامات و شئونات عرشی این بانوی مُجلله را نمیتوانند داشته باشند. به قول حضرت آیت الله العظمی وحید خُراسانی حفظه الله تعالی: ما هیچکدام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را نشناختیم و این نشناختن، مُقتضای قاعده است؛ نه خلاف قاعده، یعنی ممکن نیست شناخت او».(۱)
با در نظر گرفتن سفارشات مؤکدی که از ناحیهی پیامبر گرامی اسلام(ص) و حضرات ائمهی معصومین علیهم السلام در خصوص داشتن و ابراز محبت به حضرت زهرا(س) و اهل بیت با کرامت ایشان به شیعیان و مُحبّین شده است و این بیشتر بدلیل منافع دُنیوی و اُخروی است که برای خود شیعیان در این ابراز محبّت وجود دارد، میتوان به این مفهوم رسید که مهرورزی به آن بانوی جلیل القدر(س) موجب میگردد که مُحبّین از رفتارها و برخوردهای ایشان علیالخصوص در دوران تحولاتی که در مُدّت حیات کوتاهی که از بعد از شهادت پیامبر مُکرّم اسلام(ص) داشتهاند، بهترین بهره برداری آموزشی را در دفاع از حریم ولایت داشته باشند و در این موضوع یک سیر انسان ساز و پرورش دهنده به منظور آماده سازی افراد جوامع دینی برای امر بسیار مُهم ظهور وجود دارد و انسانها در طول این جریان مفاهیم اصیل انتظار را به دُرستی درک و عملاً حسّ و تجربه مینمایند.
بررسی مُختصر دو فراز از بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی مرحوم امام خُمینی رحمة الله علیه در باب فضائل حضرت فاطمه سلام الله علیها در زمینه نگاه به بخش کوچکی از شئونات آن بزرگوار و جریان شرفیابی روح اعظم به محضر آن حضرت(س) پس از شهادت رسول مُکرّم اسلام(ص) مباحث ابتدائی مطروحه در این مقاله است و مسئله مُهم ابراز محبّت به آن بانوی عظیم ألشأن و ثمرات ناشی از آن برای مُحبّین از دید روایات، مطالبی است که در قسمتهای بعدی مقاله پیرامونش بحث میگردد. همچنین طرح موضوع معیّت با اهل بیت عصمت علیهم السلام و مُتابعت و آماده بودن پیروان و شیعیان از آن بزرگواران در راستای کمک به ایجاد و استقرار حکومت جهانی معصومین سلام الله علیهم اجمعین مباحث پایانی مقاله را شکل میدهند.
برای شناخت منزلت و جایگاه هر شخصیتی نیاز به پیش زمینه هائی است که اگر فراهم نباشند، روند شناخت را با مُشکل مُواجه مینماید. از جمله نیازهائی که اام وجودشان برای ورود به مسئلهی شناخت بسیار حائز اهمیّت است و میتوان به آنها اشاره نمود، حدّ سطوح ادراکی و شناختی اشخاص است. در زمینهی شناخت منزلت و مقام شخصیّت با عظمتی همچون حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها باید گفت اساساً این امکان برای هیچکس موجود نیست و سطوح ادراک هیچکس قادر به رسیدن و شناخت مقامات ایشان نیست مگر خداوند در مقام خلقت و نبیّ مُکرم اسلام صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام، آنهم به جهت برابری شأن و طراز وزانت، و به همین خـاطر در زیارت شریفهی آن بانوی با کرامت به جمله ألمَجهوُلَةَ قَدرَا برخورد میکنیم. ألمَجهوُلَةَ قَدرَا یعنی برای هیچ یک از خلایق، شناخت حدود مقامات ایشان به هیچ وجه مقدور نمیگردد و شاید ذکر این جُمله بدان جهت باشد که اساساً از این شناخت بازداشته و محروم شدهاند. حضرت آیت الله العُظمی وحیـد خُراسانی حفظه الله تعالی در این خصوص فرموده بودند: ألمَجهوُلَةَ قَدرَا، این جهالت قدر بِالنِسبِه به جمعی دون جمعی نیست. تارةً جهل، اسناد میشود به جاهل، قهراً متعدد میشود، تارةً طرف اسناد، مجهول است. در این جمله: ألمَجهوُلَةَ قَدرَا. لذا عامّه ناس إلاّ أخصِّ ألخَواص از این معرفت محرومند، امّا از کُنه معرفت او همه محرومند، لِأنَّ ألخَلقَ فَطَموُا عَن مَعرِفَتهَا، مُطلق خلق قطع شدند از معرفت او. اگر ما او را میشناختیم این قصور و تقصیر نسبت به حقّ آن حضرت(س) نبود».(۲)
شاید روزی با ظهور امام عصر عجّل الله تعالی فرجه ألشریف و رشد عقلها و گستردهتر شدن مفاهیم اصیل معنوی، بشریّت بتواند به ظرفیتی برسد که از این محرومیّتی که به آن اشاره شده بود، خارج شود و با حضور آن منصور عادل(عج) این امکانِ شنـاخت برای اشخـاص فـراهم آید. اگر بپـذیریم که این معنـا در عرصه حکومت جهانی امام عصر سلام الله علیه مُحقق میگردد، آن زمان است که مفهوم انتظار دارای بُعد معنائی خاصتری میگردد و به مقوله انتظار با دیدگاه مُتفاوتتری باید نگریسته شود. و در این صورت است که مفهوم انتظار و درخواست و دُعـا برای تعجیل در فرج حضرت صاحب علیه السلام بصورت یک دغدغهی اصلی برای یک جامعهی دینی مطرح میگردد و این دغدغه باعث میشود که جامعه و افراد آن با نگاه صحیح به نوع رفتار و حرکت حضرت فاطمه سلام الله علیها در دفاع از مرزها و حدود امامت و ولایت، الگوی مُناسبی را برای آمـادگی و زمینه سازی جهت ظهور در پیش رو داشته باشند و همانگونه که آن بانوی با عظمت در دفاع از حریم امامت و ولایت عمل نمود افراد جامعهی دینی نیز به همان صورت حفظ آمادگی نمایند و به تکالیفشان عمل کنند.
۱- شأنیت
بانوئی که شأنیتش همسنگ شأنیت رسول گرامی اسلام(ص) است و جایگاهش در عالیترین مقام قُرب رُبوبی است را چگونه میتوان به تعریف و بیـان نزدیکش نمود و این امکان اساساً برای بشر مقدور نیست. حضرت امام خُمینی رحمة الله علیه در بیانی ظریف اشارهای به یک جلوهی ذاتی وجودی آن کوثر نورانی مُکرّمه، تحت عُنوان موجود الهی جبروتی که ظاهر شده در صورت یک زن میباشند نمودهاند و تمامی خصوصیّات انبیاء عظام را مُتمرکز در این بانوی با عظمت دانستهاند و اعتقاد خود را بر این بـاور استوار نمودهاند که چنانچه حضرت زهرا(س) مرد بودند، نبیّ بودند.
امام راحل(ره) در سخنانی در باب فضائل حضرت فاطمهی زهرا سلام الله علیها فرموده بودند: تمام ابعادی که برای زن مُتصوّر است و برای یک انسان مُتصوّر است، در فاطمه زهـرا (س) جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است. یک زن ، یک زن ملکوتی، یک انـسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیّت، تمام حقیقـت زن، تمـام حقیقـت انـسان، او زن معمـولی نیست. او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است. بلکـه موجود الهـی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شد است . زنی که تمام خاصّههای انبیاء در اوست، اگر مرد بود، نبیّ بود؛ زنی که اگر مرد بود، به جای رسول االله(ص) بود».(۳)
این گفتار مرحوم امام(ره) این معنی را به ذهن مُتبادر میسازد که ذات مُقدّس حضرت فاطمه(س) به لحاظ ابعاد و ثقل وجودی با وجود شریف نبوی صلّی الله علیه و آله و سلّم برابری مینموده است و در حقیقت این دو شخصیّت با عظمت عِدل و همطراز یکدیگر هستند و به جهت این که حضرت زهرا(س) بصورت ظاهریِ یک زن در عالم مادّه تجلّی حضور پیدا کردهاند، نبّی نگردیدهاند و شاید به این جهت باشد که وعاءِ وجودی ایشان جایگاه ظهور و تجلّیگاه ائمه هُدی علیهم السلام گردیده است و انوار همهی امامان معصوم علیهم السلام با تمام ثقالت ذاتی و معنائی که دارند از نور قُدسیّه آن حضرت(س) ساطع شده و مُتبلور گردیده است. در جای دیگر امام راحل(ره) به شرفیابی روح اعظم به محضر مُقدّس حضرت فاطمه(س) از بعد از شهادت رسول گـرامی اسلام(ص) اشاره میکنند و تناسب میـان عظمت وجودی آن حضرت(س) با این موضوع را مسئلهای بزرگ قلمداد مینمایند که به غیر از شخصیّت بزرگ این بانو، تنها برای حضرات انبیاء اولوالعظم سلام الله علیهم میسر بوده است.
من راجع به حضرت صدیقه سلام اللَّه علیها خودم را قاصر میدانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا میکنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده و آن روایت این است که حضرت صادق سلام اللَّه علیه میفرماید: فاطمه سلام اللَّه علیها بعد از پدرش ۷۵ روز زنده بودند در این دنیا، و حُزن و شدّت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسائلی از آینده نقل میکرد. ظاهر روایت این است که در این ۷۵ روز مراودهای بوده است، یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اوّل از انبیای عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف ۷۵ روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیهای که واقع میشده، ذکر کرده باشد و آنچه که به ذرّیه او میرسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر سلام الله علیه هم آنها را نوشته است، کاتب وحی بوده است. حضرت امیر(ع)، همان طوری که کاتب وحی رسول خدا (ص) بوده است و البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم(ص)، کاتب وحی حضرت صدیقه(س) در این ۷۵ روز بوده است.
مسئله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی میآید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل میخواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، تا تناسب بین روح این کسی که جبرئیل میآید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجه اوّل بوده است مثل رسول خدا(ص) و موسی و عیسی و ابراهیم علیهم السلام و امثال اینها، بین همه نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است. حتی درباره ائمه هم من ندیدهام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد.
در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کردهاند، با اینکه آنها هم فضایل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه میدانم که برای غیر انبیا علیهم السلام آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا علیهم السلام و بعض از اولیایی که در رتبه آنها هستند، برای کسی دیگر حاصل نشده و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ کس تا کنون واقع نشده و این از فضائلی است که از مختصات حضرت صدیقه سلام اللَّه علیها است».(۴)
۲- چگونگی درک شب قـدر
تطابق موضوع رفت و آمـد روح اعظم به محضر مُبـارک و نـورانی بیبی دوعـالم(س) به لحـاظ موقعیتی، با آیهی مُبارکهی تَنَزَّلُ ألمَلائِکَةُ وَ ألرّوُح فِیهَا بِإذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمرٍ» (۵) اهمیّت و عظمتی همتا و هم وزن اهمیّت، بزرگی و شرافت شب قدر را جلوه گر مینماید. فلذا میتوان از مفاهیم سترگ و گستردهی شب قدر، موقعیّت درک وسعت حقیقت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را افاده نمود و به این حقیقت رسید که شب قدر با تمام عظمتی که دارد و این عظمت هیچگاه برای هیچ کس به غیر از حضرات معصومین علیهم السلام مشخص و واضح نگردیده است، عرصه ظهور و بروز بخشی از تجلیّات حضرت صدّیقهی طاهره(س) است. امام صادق علیه السلام در همین رابطه میفرمایند: فَمَن عَرَفَ فَاطِمَة(س) حَقَّ مَعرِفَتهَا فَقَد أدرَکَ لَیلَةَ ألقَدرِ. هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بیگمان شب قدر را درک کرده است».(۶)
و شاید از این کلام رفیع حضرت امام جعفر بن مُحمّدٌ الصادق علیه السلام بتوان این برداشت را نمود که معرفت یافتن بر مقام و شئونات حقیقی حضرت فاطمه(س) افضل و مُقدّم است بر درک معارف شب قدر و اگر کسی در زمینه شناخت حقیقت بیبی دو عالم(س) بتواند توفیقی برای خود حصول کند میتواند در درک حقایق شب قـدری که شب نزول دفعی و یکباره قرآن کریم و نزول همهی ملائکه و روح است و شرافتی برتر از هزار ماه عبادت را دارد نیز موفق باشد. در حدیث دیگری در تفسیر فُرات در ذیل آیهی شریفهی إنَّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَة ألقَدرِ(۷) از همان امام معصوم(ع) نقل گردیده است: ألَیلَة فاطِمَة، وَ ألقَدرُ ألله، فَمَن عَرَفَ فاطِمَة عَلَیهَا ألسَّلام حَقَّ مَعرَفَتِهَا فَقَد أدرَکَ لَیلَةَ ألقَدرِ، وَ إنَّمَا سَمَّیتَ فاطِمَة لِإنَّ ألخَلقَ فَطَموُا عَن مَعرَفَتِهَا. مُراد از (لیلة) حضرت فاطمه سلام الله علیها است و مقصود از (قَـدر) نیز خُـداوند است، پس هر که فاطمه(س) را آن طور که سزاوار است و حقّ معرفت اوست بشناسد شب قـدر را درک کرده است، و همانا آن حضرت(س) فاطمه نـامیده شده است زیرا مردم از شناخت او باز داشته شده و عـاجزند».(۸) و مگر برای کسی مقدور است که عظمت واقعی این دو معنا را درک نماید، آنهم انسان خاکی با آن همه حجابهای گوناگون و تعلقات مـادّی که برای خود ایجاد نموده است؟ درک این معانی فقط برای شخص ولیّ الله مقدور است ولاغیر.
تمام نورانیّت، عظمت و قداست و معنویت ماه مُبارک رمضان بخاطر همین نزول دفعی قرآن کریم از لوح محفوظ بر سینه مُبارک رسول اکرم(ص) است و این نورانیّت را ماه رمضان از برکت نزول قرآن دارا گردیده است. امّا طبق روایات، نورانیّت حضرت فاطمه سلام الله علیها غلبه دارد بر نورانیّت ماه مُبارک رمضان و اعظم بر آن است. حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام فرمودند: کانَت فاطِمَةُ عَلَیهَا ألسَّلام إذا طَلَعَ هِلالَ شَهرِ رَمَضَان یَغلِبُ نوُرِهَا ألهِلالُ وَ یَخفَی فَإذَا غَابَت عَنهُ ظَهَرَ. هنگامی که حضرت فاطمه(س) در شب اوّل ماه رمضان استهلال مینمود، نور جمالش بر نور هلال رمضان غلبه میکرد و هلال دیده نمیشد، زمانی که حضرت زهرا(س) غائب میشدند آنگاه هلال ظاهر میگشت». (۹)
همانگونه که همه میدانیم ذات نور درخشندگی و ارائه روشنائی است. با نور است که میتوان تبیین اشیاء و اجسام نمود و مُشاهدات را عینیّت بخشید. در عالم مادّه نور پرورش دهندهی بسیاری از موجودات از جمله نباتات و نیز دارای انرژیهای ویژهای برای بقای برخی دیگر از موجودات است. همچنین نور از بین برنده بسیاری از آلودگیها، میکروبها و ویروسهاست و وجود نور در این عالم برکات بیشماری را برای تمامی موجودات به همراه دارد. در عالم معنا نیز انوار الهی و حضرات معصومین علیهم السلام و قرآن مجیـد دارای برکات عظیمی هستند که موجودات بنا بر فراخور احوال خودشان و بنابر وسعت و گنجایش ظرف وجودیشان از این انوار بهره میگیرند و آلودگیهای خود را زدوده و به سمت کمال و رشد رهسپار میگردند.
برای مثال همانگونه که قبلاً نیز ذکر گردید ماه مُبارک رمضان بواسطه نزول دفعی قرآن کریم شرافت و عظمتی را کسب نموده است که هیچ یک از ماههای دیگر چنان خصوصیّاتی را ندارند. در این ماه اگر انسان تصمیم بگیرد که نهایت استفاده را از انوار با برکت ماه مُبارک رمضان در راستای رسیدن به تعالی بنماید، میتواند تمامی ظرف وجودیش را در معرض این انوار قرار دهد و چون این فیض در طول این ماه همواره جاری و ساری است، لذا ظرف درخواست کننده فیض درطیّ ماه مُبارک رمضان خالی نخواهد ماند و اساساً بهمین جهت این ماه با برکت رمضان را کریم نامیدهاند و به رمضان کریم معروف گردیده است. با تمام فیوضات و نورانیّتی که رمضان دارد، ولی بر اساس حدیثی که از حضرت امام رضا علیه السلام ذکر گردید، ظهـور و طلیعهی نور رمضان که خُلاصهاش در همان هـلال ماه است و معنی شروع تجلّی و بروز آن ماه را نمایان میسازد، تحت غلبهی پهنه انوار وجودی حضرت فاطمه سلام الله علیها قرار میگیرد و تا زمانی که آن حضرت(س) اراده نفرمودهاند، نور رمضان ظهور و بروز نخواهد یافت و این بخاطر اینست که با وجود انوار قُدسیّه حضرت فاطمه سلام الله علیهـا هیچ نور دیگری مجال و توانائی ظهور و تجلّی نمییابد.
بیان یک نکته: یکی از اصولیترین، مُهمترین و محوریترین دلایل خلقت مادّی و فیزیکی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مربوط به عالم خاکی میشود و طبیعتاً بسیار مادون خلقت نوریّهی آن وجود ذیجود است و به حسب قاعده سیر نزول ثقل عظیمی همانند این وجود با عظمت تنها به جهت و به واسطهی بودن ثقل همطراز و هم عِدلی همچون امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام امکان پذیر گردیده است، موضوع مأموریّت سنگین و بزرگ این بانوی شریف در راستای حمایت و دفاع از امام معصوم به عنوان ولیّ مُطلق خُـداوند در مقطع زمانی خاص پس از شهادت نبیّ مُکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است. با بکار بُردن دقّت بیشتر در این معنا که به آن اشاره گردید و نیز عنایت به روایتی که از حضرت امام جعفر بن مُحمّد الصّادق علیه السلام با این مضمون فَمَن عَرَفَ فَاطِمَة(س) حَقَّ مَعرِفَتهَا فَقَد أدرَکَ لَیلَةَ ألقَدرِ. هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بیگمان شب قدر را درک کرده است» که بیان شده بود، و اینکه ماهیّت شب قدر بالإصالة توجه و تمرکز داشتن بر روی عظمت و شئونات وجودی شخص ولیّ الله اعظم است، این اندیشهی مُهم برای شیعیان و مُحبّین آل الله علیهم السلام به عُنوان یک مانیفست تبلور مییابد که اصالت شب قدر تشریح مفهومیِ درک جایگاه، مقام ومنزلت و حمایت و دفاع جانانه و همه جانبه از ولیّ مُطلق خُـداست.
یعنی این مفهومی است که بـاید در باب بخشی از شناخت حقیقی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و معرفت یافتن و درک منزلت شب قدر و ارتباط میان این دو مبحث مورد مُدّاقه و توجّه خاص قرار گیرد. به عبارت ساده تر در شب قدر یکی از مُهمترین و اصلیترین مبناهای تفکرّ شیعه و مُحبّ، باید حول موضوع بررسی نوع وکیفیت چگونگی شناخت و معرفت یافتن به ساحت با عظمت امام معصوم و حمایت از ولیّ الله و دفاع از ذات مُقدّس او در هر زمان و مکان باشد و این ساختار یک وظیفهی اصولی را بصورت مبنائی در مکتب شیعه پایهریزی مینماید و شکل میدهد و با این خط فکری مؤمنین درخواهند یافت که باید به این نکته با اهمیّت ویژه نگاه کنند و ببینند که در هر شرایطی چگونه باید مُدافعی ارزشمند، پُر توان، با انگیزه و مُصمم برای دفاع و پُشتیبانی از امام معصوم خود چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت باشند. قطعا پرداختن به تفکر و اندیشیدن پیرامون این خط فکری برای مُحبّین، و به جلوهگاه عمل درآوردن این مسئولیّت، از عبادات بزرگ و مقبول در شبهای قدر است، چرا که این امر موجبات تقویت ارتباط عبودیّتی بنده را با خـالق قادر مُتعال بصورت مُحکمتر فراهم میآورد و فهم و درک عبادات و اذکار را برای انسان مؤمن لذت بخشتر و شیرینتر مینماید . ان شاءالله
۳- مُحبّتی که مظهر امنیّت از عذابهـاست
قُـرآن مجید در باب یکی از ویژگیهای مُهم شب قدر میفرماید: سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطلَعِ ألفَجر».(۱۰) کلمهی سلام و سلامت به معنای عدم وجود هرگونه آفات و بلیّـات ظاهری و باطنی است و بر وجود امنیت کامل دلالت مینماید. شب قـدر به جهت وسعت انوار و برکاتی که دارد، منبع امنیت از عذاب و خشم الهی است و ایمنی و سلامت تا مطلع فجر در آن پابرجا و پایـدار است و به عبارت دیگر باب عذاب خداوند در این شب بسته است. نبیّ مُکرّم اسلام(ص) نیز در روایتی فرمودند: إنّی سَمَّیتُ إبنَتِی فاطِمَة لِأنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَن أحَبَّهَا مِنَ ألنَّار. من نام دخترم را فاطمه علیها السلام گذاشتم، زیرا خدای عزّ و جَلّ فاطمه علیها السلام و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگاه داشته است».(۱۱)
انطباق مطلبی که از آیه شریفهی مذکور برداشت میگردد با این حدیث نبوی این معنا را تداعی مینماید که محبّت و دوستی حضرت صدّیقهی طاهره(س) موجب ایمنی از عذاب الهی است با این تفاوت که در آیه یاد شده ذکر زمان (حَتَّی مَطلَعِ ألفَجر) وجود دارد ولی در متن روایت قید زمانی دیده نمیشود. فلذا محبّت و دوستی آن حضرت(س) مداومتاً انسان را از آتش دوزخ مُحافظت میکند. ابراز محبّت و دوستی به حضرت فاطمه(س) بقدری دارای اهمیّت بوده و هست که خود شخص رسول الله(ص) نیز بصورت ویژه ایشان را مورد احترام خاص قرار میدادهاند. یکی از رفتارهای معنادار پیامبر گرامی اسلام(ص) در برابر حضرت زهرا علیها السلام بوسیدن مُکرّر ایشان بود؛ بوسههایی که انگیزههای تأکیدی بر محوری بودن معناهائی همچون تکریم و احترام، مُعرفی منزلت و جایگاه حضرت فاطمه سلام الله علیها، ملکوتی و بهشتی بودن حضرت زهرا علیها السلام و در نهایت، مُحبّت ورزی به آن حضرت(س) را در برداشت. از عایشه نقل شده که: هر گاه رسول خدا صلّی ألله علیه و آله و سلّم از مُسافرتی بر میگشتند، گلوی مُبارک حضرت فاطمه سلام ألله علیها را میبوسیدند و میفرمودند: بوی بهشت را از او استشمام میکنم».(۱۲)
و باز از عایشه منقول است که گفت: فاطمه علیها السلام در سخن گفتن شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) بود. وقتی بر پیامبر(ص) وارد میشد، آن حضرت(ص) دستش را میگرفت و میبوسید و بر جای خودش مینشانید و هرگاه رسول خدا(ص) نیز بر فـاطمه(س) وارد میشد، او به احتـرام پدر از جـای بر میخـاست و دست آن حضرت(ص) را میبوسید و در جای خود مینشانید».(۱۳)
مقام مُعظم رهبری حفظه الله تعالی در بیانی در خصوص همین روایت فرموده بودند: من حقیقتاً، نه به عنوان تعارف، نه به عنوان یک حرفِ هزاران بار تکرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر است، دل قاصر است، ذهن قاصر است که بخواهد از این مقام بلند تعریف و تجلیل کند؛ این موجود انسانی، این دختر جوان، اینهمه فضیلت، اینهمه درخشندگی، اینهمه کبریا و عظمت؛ که کسی مثل پیغمبر(ص) وقتی فاطمهی زهرا(س) بر او وارد میشد، قَـامَ إلَیـهَـا؛ نه فقط بلند میشد، بلکه بلند میشد و به سمت او میرفت. یک وقت یکی وارد اتاق میشود، شما به احترامش بلند میشوید؛ یک وقت کسی وارد اتاق میشود، شما با اشتیاق به طرفش میروید. اینها مگر شوخی است؟ این بحثِ پدر - فرزندی نیست. پیغمبر خدا(ص) اینجور از فاطمهی زهرا(س) تجلیل میکند؛ رضای او را رضای خود، رضای خود را رضای خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام میکند؛ اینها مقامات فاطمهی زهرا(س) است. آن زندگی با امیرالمؤمنین(ع)، آن تربیت آن فرزندان. خُب، مگر میشود دربارهی این بزرگوار، امثال ما حرف بزنیم؟».(۱۴)
شخصیت با عظمت و پُر برکتی که پیـامبر خُـدا(ص) اینگونه با محبّت و مهربانی با او رفتار مینمود، دارای فضائل و ملکاتی بود که ایشان بنـابر دستور الهی مُم به این نوع رفتار با ایشان گردیده بودند و این نوع حرمت گذاری به جهت مهر و محبّت پدر و فرزندی نبوده است بلکه در راستای اجرای فرامین الهی بوده و این وظیفه در کلام مُختلف نبیّ مُکرم اسلام(ص) و ائمه هُدی علیهم السلام برای شیعیان و مُحبّین نیز فرض قطعی محسوب گردیده است و موظف به دوستی و محبّت حضرت فاطمه(س) و اولاد ارجمند ایشان گشتهاند. رسول گرامی اسلام(ص) خطاب به سلمان فارسی رحمت الله علیه فرمودند: ای سلمان! هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست داشته باشد، در بهشت با من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد، در آتش خواهد بود، ای سلمان! دوستی فاطمه(س) در صد جا فایده خواهد داد که آسانترین آن، مواضع مرگ، قبر و میزان م، پل صراط و جایگاه حسابرسی است. هر کس که دخترم فاطمه علیها السلام از او راضی باشد من از او راضی هستم و از هر کس که من از او راضی باشم خدا هم از او راضی خواهد بود، هر کس که فاطمه(س) بر او خشمگین باشد من بر او خشمگینم و هر کس که من بر او خشمگین باشم خداوند بر او خشمگین خواهد بود. ای سلمان! وای بر حال کسی که به او و شوهرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام ستم نماید و وای بر کسی که به ذرّیه و شیعیان او ستم کند».(۱۵)
در روایت مذکور یکی از آثار پُر برکت و معنوی دوستی و محبّت حضرت زهرا سلام الله علیها، همسایگی با پیـامبر عظیم الشأن اسلام حضرت مُحمّد بن عبـدالله (ص) در بهشت برشمرده شده است و ایمنی از آتش دوزخ و امنیت در عوالم گوناگون پس از مرگ نیز از دیگر آثار عظیم این محبّت ذکر گردیده است. ضمن این که مضامینی همچون ادای مُزد رسالت نبیّ مُکرّم(ص) و اکتساب رضایت ایشان و در نهایت جلب رضایت خُـداوند نیز در همین ابراز قلبی و عملی محبّت به حضرت فاطمه(س) بر اساس آیات قرآن مجید(۱۶) بوضوح نهُفته شده است و در عالم دُنیا نیز همین محبّت، نقش تربیتی و انسان سازی واضح، عظیم و بسیار بزرگی دارد و در تکامل هدایت و ایمان مُحبّین و در مراحل بالاتر در توانائی یافتن انسان در زمینهی کنار زدن حُجبات نیز اثرات فراوانی دارد.
زمخشری که از اعاظم مُفسّرین اهل سنّت است در تفسیر خود به نام کشاف آورده است: هنگامی که آیه شریفه قُل لا أسئَلُکُم عَلَیهِ أجراً إلّا ألمَوَدَةَ فِی ألقُربَی»، (۱۷) نازل شد، از ایشان سئوال شد: ای رسول خدا(ص)! خویشاوندان تو که مودّت و محبّت به آنها بر ما واجب شده چه کسانی میباشند؟ حضرت(ص) فرمودند: علی(ع) و فاطمه(س) و دو فرزندان آنها هستند. آنگاه فرمود:
هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) بمیرد شهید از دنیا رفته است (یعنی مقام و درجه شهید را داراست).
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) از دنیا برود آمرزیده شده و بخشوده از دنیا رفته است.
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) از دنیا رود مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته است.
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) از دنیا رود ملک المُوت یعنی فرشته مرگ او را بشارت و مژده به بهشت میدهد و نیز دو فرشته دیگر که مأموران سؤال در قبر هستند همین بشارت را به او میدهند.
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) از دنیا برود او را با عزّت و احترام و اکرام به سوی بهشت می برند آن چنانکه تازه عروس را به خانه داماد برند.
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) از دنیا رود در قبر او دو در به سوی بهشت گشوده میشود.
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) از دنیا برود خدا قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار می دهد.
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل مُحمّد(ص) از دنیا برود بر طبق سنّت و جماعت اسلام از دنیا رفته است.
آگاه باشید هر کس بر عداوت آل مُحمّد(ص) از دنیا برود روز قیامت در حالی وارد عرصه م میشود که در پیشانی او نوشته شده: مأیوس از رحمت خدا».
آگاه باشید هر کس بر دشمنی و بغض آل مُحمّد(ص) از دنیا رود کافر از دنیا رفته است.
آگاه باشید هر کس با عداوت و دشمنی بر آل مُحمّد(ص) از دنیا برود، هرگز رایحه و بوی بهشت را استشمام نخواهد نمود».(۱۸)
فخــر رازی نیز که از اکابر مُفسران اهل تسنّن است بعـد از ذکر همین حـدیث شریف نورانی اضـافه میکند: آل مُحمّـد صلّی الله علیـه و آلـه و سلّم کسانی هستند که بازگشت امـرشان به اوست. کسانی که ارتباطشان مُحکمتـر و کاملتر باشد. آنهـا آل مُحمّد(ص) محسوب میشونـد و شک نیست که فـاطمه و علـی و حسن و حُسین علیهم السلام مُحکـمتـرین پیـوند را با حضرت رسول الله (ص) داشتهاند. و این از مُسلمّات و مُستفاد از احـادیث مُتـواتره است. بنــابرایـن لازم است کــه آنهـا را آل پیغمبـر اکرم صلّی الله علیه و آله بدانیم». آنگاه میگوید: بنـابر این ثابت و مُسلّم و مُحـرز است که این چهـار تن ذویالقُربی پیغمبرخــاتم(ص) هستند و بایست از احترام فوقالعاده برخوردار باشند». فخـر رازی دلایلی بر اثبـات این مسئله دارد و میگوید: شک و شبههای نیست که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله بسیار فاطمه(س) را دوست میداشت و درباره او فرمود: فاطمه(س) پـــاره تن من است؛ آن کـه او را آزار دهـد مـرا آزار داده و اذیّت نمـوده است. و نیـز بـا احـادیث مُتواتره صادره از لسان رسول الله صلّی الله علیـه و آله ثابت و مُحقق شده کـه آن حضرت(ص)، علـی مُرتضی و حسن و حُسیـن علیـهم السلام را دوست میداشتـه، پس محبّـت آنهـا بر تمـام اُمّت واجـب است». و به آیـاتی چند از قُـرآن اشاره میکند و نتیجه میگیـرد که مودّت و محبّت آل مُحمّد صلّی الله علیه و آله بر کافّهی مُسلمین و اهل ایمان واجب است. (۱۹)
مرحوم امین الاسلام شیخ طبرسی رضوان الله تعالی علیه، مُفسر بزرگ و معروف شیعه، از کتاب تفسیر شواهد التنزیل لِقَواعِد ألتّفضیل حاکم حسکانی که از مُفسّران و مُحدّثان معروف اهل سنّت است، از ابی امامه باهلی چنین نقل کرده است که پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: إنَّ اللهَ خَلَقَ ألانبیَاءَ مِن أشجَارِ شَتی وَ أنَا وَ عَلی عَلَیهِ ألسَّلام مِن شَجَرَةٍ واحِدَة فَأنَا أصلُهَا وَ عَلیٌ عَلَیهِ ألسَّلام فَرعُهَا وَ فاطِمَهُ عَلَیهَا ألسَّلام لِقاحُهَا وَ ألحَسَن وَ ألحُسَینِ عَلَیهمَا ألسَّلام ثِمارُهَا وَ أشیاعنَا أوراقِها.لَو أنَ عَبداً عَبدُ اللهِ بَینَ ألصَّفا وَ ألمَروَةَ ألفَ عَام، ثُمَّ ألفَ عَام، ثُمَّ ألفَ عَام، حَتَّی یَصیرَکَالشن ألبَالِی، ثُمَّ لَم یَدرِک مَحَبَّتِنَا، کبَهُ الله عَلَیَ منخَریهِ فِی ألنّارِ، ثُمَّ تَلیَ: قُل لَا أسئَلُکُم عَلَیهِ أجراً.»؛ خداوند انبیا را از درختان مختلفی آفرید، ولی من و علی علیه السلام را از درخت واحدی خلق کرد، من اصل آن هستم وعلی(ع) شاخهی آن، فاطمه(س) موجب باروری آن است و حسن و حسین علیهما السلام میوههای آن و شیعیان ما برگهای آن هستند. سپس افزود: اگر کسی خدا را در میان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و از آن پس هزار سال عبادت کند تا همچون مَشکِ کُهنه شود، اما محبّت ما را نداشته باشد، خداوند او را بصورت در آتش میافکند، سپس این آیه را تلاوت فرمودند: قُل لا أسئَلُکُم.» .(۲۰)
مجمـوع این روایـات اخیرالذکر به این نکته اشاره دارنـد کـه دوستی و محبّت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و عَلیَالخصوص حضرت فـاطمه سلام الله علیهـا مُهمترین زاد و توشهای است که انسان باید برای عوالم قبر و برزخ و قیامت خود در کوله بارش به همراه داشته باشد و این عالیترین سرمایه انسان برای ارائه به محضر پروردگار جهانیان است. محبّت خالصانه به این ذوات مُقدّسه در دُنیـا، شفاعت ایشان را در آخرت موجب میگردد و کسانی را که اهل بیت عصمت علیهم السلام شفاعت نمایند قطعا مورد آمُرزش و مغفرت الهی قرار خواهد گرفت. پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اِنَّ فاطِمَةَ لتَشفَع یَومَ القیامَةِ فیمَن اَحَبَّها وَ تَولّاهَا وَ أحَبَّ ذُرِّیَّتَهَا وَ تَوَلاهُم وَ یَشْفَعُهَا اللهُ فیهِم وَ یُدْخِلُهمُ ألجَنَّةَ بِشَفاعَتَهَا. همانا فاطمه سلام الله علیها در روز قیامت برای کسی که مُحبّ و دوستدار او و فرزندانش باشد، شفاعت میکند و خداوند شفاعت او را در مورد این افراد میپذیرد و آنها را با شفاعت او وارد بهشت میکند».(۲۱)
در روایتی از حضرت امام مُحمّد بـاقر علیه السلام نقل گردیده است: پدرم از جدّم رسول خُـدا(ص) حدیث کردند که : در روز قیامت منبرهائی از نـور برای انبیـاء نصب مینمایند و منبر من از همه بلند تر است. آنگاه خُـداوند میفرماید: ای مُحمّد(ص)! خُطبه بخوان ومن خُطبهای میخوانم که هیچ یک از پیامبران نشنیده باشند و پس از آن برای اوصیـاء منبرهای نورانی نصب مینمایند و منبر وصیّ من علی بن ابی طالِب علیهما السلام از همهی منبرها بلندتر است و بدستور حقّ جلّ و عَلی خُطبهای میخواند که اوصیاء نشنیده باشند. جبرائیل(ع) نـدا میدهد که: هــان! اهل م؛ سرهایتان را به گریبان کشید و دیدههای خود را ببندید، همـانا فــاطمه(س) به جانب بهشت عبور میکند. سپس فاطمهی زهرا(س) در مُلازمت فرشتگان با جلال و جبروت بر در بهشت فرود میآید. پس فاطمه(س) توقف مینماید و التفاتش به جانب صحرای م است. خطاب میرسد: ای دُختـر حبیب مـن! اینک که دستور دادهام به بهشت بروی، نگران چه هستی؟ و او عرض میکند: ای پروردگار من! دوست دارم چنین روزی مقام و منزلتم نزد اهل م معلوم گردد. در این وضعیت نـدا میرسد: ای دُختـر حبیب من! برگرد و در مردُم بنگر و هر کس را که در قلبش دوستی تو یا یکی از فرزندان تو هست را داخل بهشت گردان». سپس در اینجـا امام مُحمّد باقـر علیه السلام فرمودند: به خُـدا سوگند که در آن روز، فـاطمه(س) شیعیان و دوستان خود را از میـان مردُم چنان جُـدا مینماید که مُـرغ دانههای خوب را از بد جُـدا میکند. آنگاه فاطمه(س) با شیعیان خود در بهشت حـاضر میشوند. خُـداوند در ایشان نظر میافکند تا دوباره به م التفات میکنند. در آن موقع خطاب میرسد: این نگرانی شما برای چیست؟ همـانا دُختر حبیب من از شما شفاعت کرد. آنهـا عرض میکنند: خُـدایـا! دوست داریم قَـدر مـا در چنین روزی معلوم گردد. خُـداوند مهربان میفرمـاید: ای دوستـان من! در میان جمعیّت بنگرید، هر کس که به خـاطر دوستی فـاطمه(س) شما را دوست داشت، هر کس که به خـاطر محبّت فـاطمه(س) به شما طعامی داده و یا به خـاطر محبّت فـاطمه(س) به شما لباسی پوشانده، و به خـاطر محبّت فـاطمه(س) شما را به جام آبی سیراب نموده، یا غیبتی را از شما دور گردانیده دست او را بگیرید و همراه خود وارد بهشت کنیـد. سپس امام مُحمّد بـاقر(ع) فرمودند: به خُــدا سوگند که در م نماند به جُز کـافر و مُنـافق و شکاک».(۲۲)
۴- معیَّـت
ابراز محبّت حقیقی به حضرت فاطمه(س) و اهل بیت طاهرینش زمینههای پراکندگی و مشغولیّات دل را از بین میبرد و محبوب واقعی را جایگزین آنها میسازد و وقتی دل توانست با محبوب خود اُنس بگیرد و با غیر از او خو نداشته باشد، حیات اصلی و حقیقی قلب احیاء و سپس آمادهی طهارت نفس میشود و به مکارم اخلاقی آراسته میگردد. نفسی که تطهیر شد طبیعتاً برای شبیه شدن به محبوبش تلاش مینماید و سعی میکند به سجایای او خود را مُتمایل و نزدیک سازد. ارادهی محبوب جایگزین ارادهی مُحبّ میگردد و احوالات و ارداهی مُحبّ نیز در طول ارادهی محبوب واقع میشود. حالات و اندوه و شادی محبوب، اندوه و شادی مُحبّ را میسازد و شیعه همانی میگردد که امام جعفر بن مُحمّدٌ الصادق علیه السلام در بارهاش فرمودند: رَحِمَ أللهُ شِیعَتُنا، خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینَتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا. خُـداوند رحمت کُند شیعیان ما را که از باقیماندهی گِل ما آفریده شدهاند، سرشت آنان با آب ولایت ما عجین گشته است، با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحت هستند».(۲۳)
انسان چنانچه بتواند اینگونه شود به مقام معیّت رسیده است و این مقام، مقام همراه بودن مُدام به جهت منشهای خُلقی و رفتاری با آل الله علیهم السلام است، و در این حالت است که تمامی سَکنات مُحبّ شباهت به رفتار و منش اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین پیدا میکند. همانگونه که در زیارت مُقدّس عـاشورا نیز خوانده میشود: أن یَجعَلَنی مَعَکُم فِی ألدُّنیـا وَ ألآخِرَةِ» و این همان درخواست معیّت با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است که از خداوند میخواهیم. و باز از خُداوند درخواست مینمائیم که زندگی و حیات ما را با ایشان و مرگ و عوالم پس از آن را نیز برای مـا با ذوات مُقدّسه صلوات الله علیهم اجمعین قـرار دهد. أللّهُمَّ أجعَل مَحیَایَ مَحیا مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّد وَ مَماتِی مَمَاتَ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ». کلمهی محیـا یعنی نوع زندگی و تبیین چگونگی زندگی را مینماید. نوع و سبک زندگی و حیات اهل بیت علیهم السلام در ابعاد مُختلف، حیاتی ارزشمند و فاقد هرگونه تنش و ناهنجاری بوده و به لحاظ سبک و روشها نیز در عالیترین سبک زندگی بوده است. از منظر اعتقادات نیز اهل بیت علیهم السلام عالیترین باورها را دارا بودهاند و حیاتشان اعتقاد ساز بود.
به همین جهت در این فراز زیارت عاشورا چنین خواستهای را با خُـداوند مطرح میسازیم و در حقیقت درخواست معیّت حیات با حضرات معصومین علیهم السلام را طلب مینمائیم. همینطور ممات نیز بیانگر نوع، شیوه و روش مُردن است و چگونگی و نوع هجرت از عالم مادّه به عالم بقاء را مطرح میسازد. در خصوص نوع ممات معصومین سلام الله علیهم اجمعین نیز باید به این نکته توجه نمود که وقتی آنهـا بهترین نوع و سبک زندگی را در دوران حیاتشان داشتهاند، طبیعتاً بهترین، با کمالترین و ارزشمندترین نوع مرگ یعنی شهـادت در راه خُـدا را نیز داشتهاند و ما نیز در این فراز، همین نوع مرگ را که شبیه به مرگ معصومین علیهم السلام است را از خُـداوند میخواهیم. در متن یکی از دُعاهای توصیّه شده از جانب امام صادق علیه اسلام برای شبهای ماه مُبارک رمضان که از قول ابوبصیر نقل گردیده است، به این جمله برخـورد مینمـائیم: وَ أسألُکَ أن تَجعَلَ وَفَـاتِی قَتلَاً فِی سَبِیلِکَ تَحتَ رَایَةِ نَبِیِّکَ مَعَ أولِیَائِکَ؛ پروردگارا و از تو میخواهم مرگم را کُشته شدن در راهت زیر پرچم پیامبرت و همراه با اولیائت قرار دهی».(۲۴)
نقل است که روزی عربی بیابانی به محضر مُبارک رسول گرامی اسلام(ص) شرفیاب شد و عرض کرد: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَی قِیَامُ السَّاعَةِ؟ یعنی چه وقت هنگام قیامت میشود؟ نبیّ مُکرم اسلام(ص) قدری تأمل فرمودند و گفتند: الآن وقت نماز است، پس از نماز پاسخت را خواهم داد». بعد از اقامه نماز حضرت(ص) سُراغ آن مرد عرب را گرفتند و او به نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: من بودم که سؤال کردم که چه وقت هنگام قیامت خواهد رسید؟ رسول خُـدا(ص) به او فرمودند: فَمَا أَعدَدتَ لَهَا؟ تو برای آن روز چه آماده ساختهای؟». در اینجا ذکر این نکته شاید خالی از فایده نباشد که این سؤال حضرت(ص) از مرد اعرابی برای این بوده که وی را مُتوجه این معنا سازند که دانستن زمان قیامت مُشکلی از تو حلّ نخواهد کرد و دردی را برایت دوا نمیکند، بلکه آنچه مُهم است اینست که چگونه و با چه اعمال و پروندهای در قیامت حاضر خواهی شد و توجه به این اصل دارای اهمیّت است. مرد عرب پاسخ داد: وَاللَّهِ مَا أَعدَدتُ لَهَا مِن کَثِیر عَمَلٍ، صَلَاةٍ وَلَا صَوم إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یعنی به خدا قسم! من چیز قابل توجّه برای قیامت آماده نکردهام، نه نمازی دارم و نه روزهای. فقط یک چیز است و آن اینکه من خدا و پیغمبر(ص) را دوست میدارم. در اینجا رسول الله(ص) فرمودند: ألمَرءُ مَعَ مَن أَحَبَّ؛ هر کسی با محبوبش است». یعنی در قیامت تو با ما خواهی بود. (۲۵)
محبّت معصومین سلام الله علیهم اجمعین از رزقهای بسیار مُهمّ خُـداوند است که نصیب مُحبّین میگردد و شاید مُهمترین و نورانیترین رزقی باشد که در عالم وجود بشود به آن دست پیدا نمود، زیرا همین محبّت، انسان را به محبّت خُـدا میرساند و این افضل همهی خیرهای دُنیاست و اساساً به غیر از راه محبّت به معصومین علیهم السلام راهی برای رسیدن به محبّت خُـداوند وجود ندارد. این محبّت نورانی معیّت بـا اهل نور است و این نوع معیّت تمامـاً مُنتهی به رُشد و تعـالی برای انسان میشود. تعالی اشاره شده، در مرحله معیّت باید مُحبّ را به نقطه ی تسلیم در مُقابل آل الله علیهم صلوات الله برساند، همانگونه که در زیارت جامعهی کبیره خوانده میشود: مُؤمن بِسِرِّکُم وَ عَلانِیَتِکُم وَ شاهِدِکُم وَ غائِبِکُم وَ أوَّلِکُم وَ آخِرِکُم وَ مُفَوِّضٌ فی ذلِکَ کُلِّهِ إلَیکُم وَ مُسَلِّمٌ فیهِ مَعَکُم وَ قَلبی لَکُم مُسَلِّمٌ وَ رَأْیی لَکُم تَبَعٌ وَ نُصرَتی لَکُم مُعَدَّةٌ، حَتّی یَحیِیَ اللّهُ تَعالی دینِهِ بِکُم وَ یَرُدُّکُم فی أیّامِهِ وَ یُظهِرَکُم لِعَدلِهِ وَ یُمَکِّنَکُم فی أرضِهِ، فَمَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غَیرِکُم، آمَنتُ بِکُم وَ تَوَلَّیتُ آخِرَکُم بِما تَوَلَّیتُ بِهِ أوَّلَکُم. به نهانِ شما و آشکارِ شما، و ظاهرِ شما و غایب شما، و نخستینِ شما و آخرین شما، باور دارم و در همهی این امور، خود را به شما وا گذاردهام و تسلیم شما هستم و دلم به فرمانِ شماست، و نظرم، تابع نظر شماست و یاریام برای شما آماده است تا خداوند متعال، دینش را به شما زنده کند و شما را در دوران خود برگردانَد و برای گسترش عدالتش شما را آشکار سازد و در روی زمینش پا برجایتان کند.
پس با شما هستم، با شما و نه با دیگران. به شما ایمان دارم و ولایتِ آخرین شما را پذیرفتم به همان گونهای که ولایت نخستین شما را پذیرفتهام».کسی که این زیارت پُر مُحتوا را قرائت مینماید در حقیقت به باور و ایمان قطعی خویش به سرّ و نهان و آشکار اهل بیت علیهم السلام و همراه بودنش به لحاظ اعتقادی با ایشان اقرار مینماید و خود را در صف تابعین محض آنها قرار میدهد. قرآن کریم میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إتَّقُوا أللّهَ وَکُونُوا مَعَ ألصّادِقینَ. ای کسانی که ایمـان آوردهاید! تقوای خُـدا پیشه کنید و با صادقان باشید».(۲۶)
در تفاسیر شیعه و اهل سُنّت این کلمه ألصّادِقینَ به اهل بیت عصمت و طهارت تفسیر گردیده است و این بودن با صادقان منظور همراه بودن اعتقادی و معنوی است و نیز هم جهت بودن خطوط فکری و جهات عقیدتی. وقتی خُداوند اینگونه بصورت مُطلق امر به بودن با کسی را میفرماید، پس آن کس باید از هر حیث خداگونه و معصوم باشد که بتوان به جهت فکری، عقیدتی و معنوی مُطیع و تابع او بود و از او تبعیّت نمود و اگر غیر از این باشد با امر راهنمائی بشر از ط
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، رهبر معظم انقلاب در اردبیهشتماه سال ۱۳۸۴ بههمراه شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل خانواده شهید محمدرضا عظیمپور در کرمان حضور پیدا کردند، در این دیدار جواد روحاللهی داماد بزرگ خانوادهی شهید عظیمپور از رهبر معظم انقلاب درخواست میکنند که ایشان را در قیامت شفاعت کنند، اما بعد از گفتوگوی رهبر انقلاب با خانواده شهید با اشاره به سردار آسمانی شهید سلیمانی میفرمایند این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله.»
در ادامه میتوانید گزارش و صحبتهای مطرحشده در این دیدار را مشاهده کنید.
داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، که میاندار این ضیافت باشکوه شده، از طرف خانواده شهید از رهبر انقلاب درخواستی میکند: حاج آقا، یک خواسته هم از شما داریم، میخواستیم یک قولی از شما بگیریم که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید.»
رهبر معظم انقلاب میفرمایند ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟»، و بعد با اشاره به پدر و مادر شهید میفرمایند این خانم باید من و شما را شفاعت کند، این آقا و این خانم. .»
داماد خانواده میپرد وسط حرف رهبر انقلاب و میگوید: نه حاجآقا! قول بدهید! امشب باید به ما قول بدهید!
رهبر معظم انقلاب میفرمایند قول چه؟ آدم قول چیزی را ندارد، نمیدهد که!»
داماد پافشاری میکند: "آقا! ما قول میخواهیم"! رهبر انقلاب با جدیتی و قدری تحکم میگوید: این را شما گوش کن! این را از من بشنو! اولین کسانی که در این مجموعه ما، بهحسب قاعده، حق شفاعت دارند، این شهیدها هستند و امثال این شهیدها. دوم، پدر و مادر شهدا هستند، این آقا و این خانم؛ و شماها هستید.
اگر نوبت شفاعت به آدمها برسد ــ که در ردیف شما نیستند ــ آن وقت به کسان زیادی ممکن است برسد؛ که ممکن است ما جزو آنها باشیم، ممکن است نباشیم. ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل این شهدا و امثال اینها باشیم.»
بعد رهبر معظم انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میفرمایند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله.»
حاج قاسم سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند، معلوم است اصلاً انتظار چنین تعریفی را از رهبر انقلاب نداشته است!
داماد خانواده، خمیر را سریع به تنور داغ میچسباند و میگوید: "پس ما حتماً از حاج قاسم قول شفاعت میگیریم"!
رهبر معظم انقلاب میفرمایند بله! از ایشان قول بگیرید، بهشرطی که زیر قولشان نزنند!»
همه میخندند، همه بهجز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته است.
چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الآن خیلی خوب است. اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سال که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است.»
داماد خانواده از سردار محبوبالقلوب شهرشان میگوید: "ما سرباز کوچک سردار بوده و هستیم؛ همیشه هم افتخارمان این بوده که در خدمتشان بودهایم."
رهبر انقلاب از هنر حاج قاسم در حفظ تقوا و روحیه مجاهدت میگویند: این هم یک هنری است که ایشان دارند. بعضیها اشتباه میکنند؛ خیال میکنند وقتی که اوضاع از حالت جنگ و بحرانی خارج شد، و وقت سازندگی شد، و وقت نمیدانم پیشرفت و توسعه شد؛ آن وقت دیگر آدم باید خودش را رها کند! در حالی که نه؛ تقوا را گفتهاند که از اول تا آخر نگه دارید. زادِ تقوا برای آخرت است، باید نگهش دارید تا آخرت بماند.
بعضیها خیال میکنند که در دوره پیشرفت و سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر آنی که عوض میشود، تکلیفها عوض میشود، نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند!»
لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر فرو میروند.
محدثه روحاللهی که اشکِ چشمانش تمامی ندارد، از سکوت بهره میگیرد و میگوید: "آقا، ببخشید! میشود چفیهتان را به من بدهید؟"، رهبر معظم انقلاب میفرمایند بله.»
خواهر شهید عظیمپور میگوید: "حاج آقا، یک دعایی هم برای دخترهایمان بکنید."
خدا انشاءالله هم در امتحانات موفقشان بدارد؛ هم همهشان را شوهرهای خوب بدهد.»
با این دعا، لبخند به لب همه مینشیند.
صحبتمان که به دیدار میکشد، هر کس خاطرهای تعریف میکند.
جواد روحاللهی میگوید: "بعد از آن دیدار، حاج قاسم سلیمانی را ندیدم تا چند ماه بعدش که ماه رمضان شد. حاج قاسم هر سال ماه رمضان، یک روز به بچههای جبهه و جنگ، افطاری میدهد.
آن سال وقتی برای افطاری رفتم خانهشان، همان جلوی در، از حاجی قول شفاعت خواستم. حاجی کتمان کرد و میخواست دست به سرم کند، که گفتم: "حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو چه گفتند"!
حاج قاسم که دید اگر قول ندهد، اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را درنیاور!»
منبع: تسنیم
فرمانده حوزه بسیج دارخوین شادگان در جنوب استان خوزستان توسط افراد ناشناس ترور شد.
به گزارش مشرق، عبدالحسین مجدمی فرمانده حوزه بسیج شهر دارخوین از توابع شهرستان شادگان استان خوزستان بامداد چهارشنبه توسط افراد ناشناس و نقابدار و به ضرب گلوله به شهادت رسید.
گفته میشود این فرمانده سپاه طی حمله مسلحانه به منزلش که توسط افراد ناشناس صورت گرفته، شهید شده است.
منبع:پایگاه خبری عصر جنوب
برادر شهید سلیمانی گفت: از مراجع قضایی و انتظامی میخواهم پرونده جوان بازداشت شده را که به تصاویر سردار سلیمانی اهانت کرده است، مختومه کنند.
به گزارش مشرق، آقای سهراب سلیمانی، برادر شهید سلیمانی افزود: امروز شنیدم جوان دستگیر شده زیر ۱۸ سال دارد و با شناختی که از روحیه سردار دارم میدانم ایشان از این موضوع راضی نخواهد بود که فردی به خاطر او مورد آزار و اذیت قرار گیرد.
بیشتر بخوانید:
دستگیری عامل بیحرمتی به تصویر سردار سلیمانی
وی گفت: ما به عنوان خانواده از حق قانونی خودمان میگذریم و از مسئولین و مراجع انتظامی و قضایی خواهش میکنم این موضوع را پیگیری نکنند.
آقای سلیمانی تصریح کرد: قرار است من فردا این جوان را ببینم و به او میگویم که حاج قاسم به جوانان علاقمند بود و دوست داشت افرادی باشند که در جامعه تأثیرگذارند.
وی تاکید کرد: خواهش من از مراجع قضایی و انتظامی این است که موضوع را پیگیری نکنند چرا که حاج قاسم به جوانان عشق میورزید.
آقای سلیمانی افزود: این جوان قصد و نیتی نداشته و تحت تأثیر یک موضوع احساسی قرار گرفته که حتماً قابل بخشش است.
فردی که چند روز پیش به تصاویر سردار سلیمانی اهانت کرده بود امروز بازداشت شد.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
بسم الله الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَیٰ ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ
در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و در طلیعه گام دوم انقلاب، نماز جمعه این هفته به امامت حضرت آیتالله العظمی ای (مدظلهالعالی) و با حضور پر شور مردم بصیر و انقلابی در مصلی امام خمینی(ره) برگزار میشود و ملت مؤمن و سرافراز ایران اسلامی بار دیگر صحنههایی از همبستگی، شکوه و عظمت خود را به نمایش خواهند گذاشت.
توضیح بیشتر در مورد این مراسم و نحوه حضور نمازگزاران محترم از طریق ستاد نماز جمعه تهران اعلام خواهد شد.
ستاد نماز جمعه تهران
درباره این سایت